Get Mystery Box with random crypto!

ادامه ... هزاران تولد و هزاران مرگ بر تو گذشته است، و آنان ک | اشو

ادامه ...


هزاران تولد و هزاران مرگ بر تو گذشته است، و آنان که چشم بصیرت دارند، حتی آن را عمیق تر درک میکنند - گویی هر لحظه در حال وقوع است. هر لحظه چیزی در تو می میرد و هر لحظه چیزی نو در تو تولد می یابد. زندگی و مرگ چندان از هم جدا نیستند. چنین نیست که هفتاد سال آن را از هم جدا کند. زندگی و مرگ درست مثل دو بال یک پرنده اند که با هم بطور همزمان به حرکت در می آیند. نه زندگی می تواند بدون مرگ وجود داشته باشد و نه مرگ بدون زندگی. پیداست که آنها ضد هم نیستند، بلکه مکمل یکدیگرند. آنها برای حیاتشان به وجود یکدیگر نیازمندند؛ جانشان به هم بسته است؛ هم بسته اند. آنها بخشی از یک کل بسیار عظیم اند.
اما چون انسان در خواب غفلت و بی خبری است، قارد به فهم یک حقیقت ساده و آشکار نیست. فقط کمی آگاهی – نه خیلی – و آنوقت می بینی که هر لحظه داری عوض می شوی. و تغییر یعنی چیزی در حال مردن است - چیزی دارد از نو متولد می شود. آنگاه تولد و مرگ یکی می شوند؛ کودکی و معصومیتش با پیری و معصومیتش یکی می شوند.
در اینجا تفاوتی وجود دارد، با این وجود ضدیتی در کار نیست. معصومیت یک کودک بسیار کم مایه و فقیر است، زیرا تقریبا با جهل مترادف می باشد. فرد سالخورده، کسی که به کبر سن رسیده و همه تجارب ظلمت و روشنایی، عشق و نفرت، خوشبختی و بدبختی را پشت سر گذاشته؛ کسی که طعم زندگی را در موقعیت های مختلف چشیده و خود به پختگی رسیده است، به این نکته دست یافته است که او در هیچ تجربه ایی مشارکت ندارد. بدبختی می آید... او به تماشا می ایستد. سعادت از در وارد می شود... او به تماشا می ایستد. او کارش دیده بانی است. همه چیز به دره های تاریک سرازیر می شود، اما او در ستیغ کوه می ماند و در نهایت سکوت فقط تماشا می کند.


ادامه دارد ...

اشو
بلوغ
ص 111 و 112

کانال اشو
@Oshocenterr