Get Mystery Box with random crypto!

ادامه ... یکبار یکی از همین به اصطلاح قدیس ها آمد به دیدار م | اشو

ادامه ...


یکبار یکی از همین به اصطلاح قدیس ها آمد به دیدار من. من او را به باغ بردم - آنجا کوکب های زیبای بسیاری بود و من آن گلهای زیبا را در زیر آفتاب صبحگاهی به او نشان دادم. نگاهی عاقل اندر سفیه، که بوی رنجش و نکوهش از آن استشمام می شد، به من انداخت و چون تاب تحمل از کف داده بود، زبان به سرزنش باز کرد که «فکر می کردم آدم دیندار و پارسایی هستی... و هنوز از گلها سر از پا نمی شناسی؟» از یک جهت حق با او بود: اینکه اگر از زیبایی گلها لذت ببری، طبعا نمی توانی از لذت حاصل از زیبایی ها - زیبایی زن، موسیقی، رقص - چشم بپوشی. اگر به زیبایی گلها علاقمند باشی، این نشان می دهد که هنوز به زندگی علاقه مندی و نمی توانی از عشق صرف نظر کنی. اگر از زیبایی تو را خبری هست، چطور می توانی در برابر عشق خود را به بی خبری بزنی؟

زیبایی عشق بر می انگیزد و عشق پیام آور زیبایی است.

گفتم : «در این مورد حق با شماست. اما کی بوده که به شما گفته من آدم دیندار و پارسایی هستم؟ من هنوز نمرده ام! پیش نیاز اصلی برای دینداری به روش شما این است که آدم مرده باشد. اگر زنده باشی، فقط می توانی مزور باشی، نمی توانی واقعا متدین و پارسا باشی».


ادامه دارد ...

اشو
بلوغ
ص 114

کانال اشو
@Oshocenterr