Get Mystery Box with random crypto!

حقایق زندگی (احمد کسروی) 31ـ یک گام دیگری در راه پیشرفت | پاکدینی ـ احمد کسروی

حقایق زندگی (احمد کسروی)

31ـ یک گام دیگری در راه پیشرفت (تکه‌ی یک از سه)


تاکنون بارها روشن گردانیده‌ایم که ما پرچم را برای چند مقصود بنیاد نهادیم : یکی آنکه در این هنگام آشفتگی جهان از هم‌میهنان خود برکنار نباشیم و بتوانیم در زندگانیِ آنان براهنمایی پردازیم. دیگری اینکه برخی حقایق را که مقصد اصلی ماست روشن گردانیم که تاکنون هر دو رشته را یکسان پیش برده‌ایم ، و چون دیده می‌شود یک دسته از خوانندگان از دور و نزدیک بنوشته‌های روزنامه ـ بویژه به بخش حقایق ـ دلبستگی می‌نمایند اینک می‌خواهیم یک گام دیگری در این راه برداریم و یک رشته‌ی دیگری از حقایق را روشن گردانیم و از همین شماره بآن می‌پردازیم و چون در این زمینه بتازگی «گفت و شنیدی» رخ داده و یک موضوعی در ضمن گفت و شنید بهتر روشن می‌گردد اینست همان را در اینجا نقل می‌کنیم.

جوانی بنزد من آمده چنین می‌گوید : من سخنان شما را از زبانهای دیگران می‌شنیدم و نمی‌توانستم بپذیرم. ولی در این دو سه بار که بنزد شما آمده‌ام و بسخنان شما گوش می‌دهم چنان بر من مأنوس می‌آید که توگویی از پیش آنها را می‌دانستم و بی‌هیچ درنگی آنها را می‌پذیرم. اکنون مقصودم آنست که من چون تازه با گفتارهای شما آشنا شده‌ام و فرصت آنکه همه‌ی نوشته‌هاتان بخوانم نیست می‌خواهم اساس مقصود خود را شرح دهید.

گفتم : کسانی که با منند و از یاران و همراهان شمرده می‌شوند سخنان مرا تغییر نمی‌دهند. شما با کسانی دچار بوده‌اید که از ما نیستند و از گفته‌های من آگاهی درستی ندارند. اینکه مقصود ما را می‌پرسید باید دانست که ما با همه‌ی کیشها و با همه‌ی اندیشه‌هایی که در جهانست (جز از دانشها) مخالفیم و در برابر هر یکی سخنانی داریم. اینست نوشته‌های من بسیار است. لیکن اساس مقصد ساده است و می‌توانم آن را بشما بازنمایم.

ما می‌گوییم : این زندگانی که امروز جهانیان دارند یک زندگانی خردمندانه نیست. این بچهارپایان و جانوران شایسته‌تر است تا بآدمیان. شما حال جهان را بجلو چشم بیاورید ، آن اروپاییانند که خون همدیگر را می‌خورند و همه‌ی هوش و فهم و دانش خود را در راه نابودی یکدیگر بکار می‌برند ، این آسیاییانند که با خواری و سرافکندگی روز می‌گذرانند و با یک رشته ‌اندیشه‌ها و پندارهای پوچی خود را سرگرم می‌سازند. (1)

جهان با این حال بکجا می‌رود؟!.. شما زمانی نیک اندیشید تا بدانید پایان کار جهان چیست؟! ما می‌گوییم : باید این زندگانی تغییر یابد و جهان براه دیگری افتد. خواهید گفت : کدام راه دیگری؟.. می‌گویم : «راه خرد» ، راهی که شایسته‌ی آدمیانست ، راهی که جهانیان را بآسایش و خرسندی تواند رسانید. خدا آدمیان را برای آسایش آفریده و این نادانیهای خود ایشانست که این تلخیها و سختیها را پدید می‌آورد.

مثلاً امروز در ایران از حیث خواروبار ، سختی و تنگیست. چرا؟.. آیا ایرانیان زمین کم دارند؟!. آیا بکشت و کار آشنا نیستند و از این هنر بی‌بهره‌اند؟!. آیا همه ساله آسیبی بکشت می‌رسد و محصول آن را کمتر می‌گرداند؟.. آیا باران یا آب باندازه‌ی کفایت نیست و باعث سختی ، آن می‌باشد؟.. شما چون جستجو کنید هیچ کدام از اینها نیست و تنها نادانیهای خود این مردم و شیوه‌ی غلطی که برای بهره‌مندی از زمین و آب برگزیده‌اند باعث این فشار و سختی می‌باشد. زمینی که ایرانیان دارند از روی حسابی که رفته‌ایم ـ اگر بی‌قواعد علمیِ امروز کشت شود (2) ـ برای روزی دوازده برابر مردم امروزی کفایت دارد. این زمین است. از آنسوی ایرانیان در کشاورزی مهارت دارند و اگر بقواعد علمیِ امروزی آشنا نشده‌اند در سلیقه‌ی موروثی خود دارای هوش و استعداد بسیار می‌باشند. از حیث باران و رسیدن و یا نرسیدن آسیب نیز چیزی که باعث این فشار و تنگی خواروبار باشد ما سراغ نداریم. اینکه در ایران خواروبار و میوه باندازه‌ی کفایت نیست علت آن بیگمان ندانستن معنی درست «مالکیت» و دیگر نافهیمها و نابسامانیهاست.

ایرانیان بجای اینکه زمین را برای کشتن و بهره بردن بشناسند و بدست کشاورزان بسپارند ، آن را یک کالایی برای داد و ستد می‌شناسند و مردان پولدار هر یکی هزارها جریب زمین را خریده ملک خود می‌سازند. از آنسوی در روستاها که نشیمنگاه کشاورزانست وسایل زندگانی از دبستان و دادگاه و پزشک و داروخانه و تلگراف و تلفن و رادیو و مانند اینها پیدا نمی‌شود. گذشته از آنکه بکشاورزان صد ستم روا می‌شمارند و محصول زحمتهای او را از دستش می‌ربایند. همینهاست که باعث این فشار و سختی می‌شود. شما اگر مالکیت را بمعنی درست خود بشناسید و زمین را جز بدست کشاورزان ندهید ، و در روستاها وسایل زندگانی فراهم گردانید ، و بروستاییان ستم روا نشمارید ، و در شهرها جلو مفتخواری را بگیرید ، در ایران خواربار و میوه بحدی خواهد رسید که بیش از تصور هر کس باشد.