Get Mystery Box with random crypto!

«حزب و گمراهیهای سیاسی» (احمد کسروی) ما از مردم چه می‌خو | پاکدینی ـ احمد کسروی

«حزب و گمراهیهای سیاسی» (احمد کسروی)

ما از مردم چه می‌خواهیم؟.. (تکه‌ی یک از سه)


در ایران یک رشته کلمه‌هایی هست که معناهای نیکی داشته ، ولی چون بدست بدان افتاده بد گردیده و کلمه‌ها نیز موهون شده که آدم چون می‌خواهد در گفتن یا در نوشتن یکی از آنها را بکار برد سختش می‌آید.

یکی از آن کلمه‌ها «حزب» است که از بس موهونست ما بسختی آن را بکار می‌بریم ، و آنگاه در تردید می‌مانیم که آیا خوانندگان چه معنایی را از آن فهمیدند ـ آیا آن معنای درست و نیکش را یا این معنای آلوده و موهونش را؟..

من چون در نوشته‌هایم این کلمه را بکار می‌برم اینست باید در اینجا معنی درست آن را روشن گردانیده بگویم ما از این کلمه چه معنایی را می‌خواهیم. نخست باید اندکی از تاریخچه‌ی حزبها در ایران بنویسیم :

سی و چند سال پیش چون در ایران مردم بیدار شدند و جنبشی بنام مشروطه‌خواهی برخاست خواه‌ و ناخواه حزبها پیدا شد. نخستین حزب در ایران دسته‌ی مجاهدان بودند.

تاریخچه‌ی این دسته بکوتاهی آنست که دو سال پیش از زمان مشروطه گروهی از ایرانیان در باکو ، گرد آمده یک حزبی بنام «اجتماعیون عامیون» پدید آوردند و رئیس ایشان نریمان نریمانوف بود که سپس یکی از کسان بنام گردید.

این جمعیت تازه بکار پرداخته بود که در ایران داستان مشروطه پیش آمد ، و آنان کسانی را از اعضای خود برگزیده برای شرکت در شورش[=انقلاب] بشهرهای ایران فرستادند که هنوز چند تن از آن کسان در تبریز و دیگر جاها زنده‌اند.

ولی در تبریز در همان ماههای نخست شورش ، چند تن از سردستگان دست بهم داده در خود آنجا جمعیتی بنام «مجاهد» پدید آوردند که چنانکه گفتیم نخستین حزبی در ایران بود.

این حزب با سادگی بسیار تشکیل یافت و با یک نظم و تندی پیش رفت. نخست تنها در تبریز بودند. سپس در تهران و گیلان و شهرهای دیگر آذربایجان نیز پیدا شدند ، و چنانکه در تاریخ نوشته شده همین حزب بود که با محمدعلی‌میرزا نبردها کرد و سپس بخونریزیها پرداخت و سرانجام او را از تخت پایین آورد و از ایران بیرون راند. این حزب بود که پایه‌ی مشروطه را در ایران استوار گردانید ـ این حزب بود که قهرمانانی همچون ستارخان و باقرخان و حسین‌خان باغبان و یِفرِمخان و سردار محیی و یارمحمدخان و حیدر عمواُغلی و عظیم‌زاده و میرزاعلی‌اکبرخان و دیگران بیرون داد.

سپس چون محمدعلی‌میرزا برافتاد و اندک‌آرامشی در ایران رخ داد برخی از ایرانیان که از اروپا بازگشته بودند در تبریز و تهران حزب دمکرات را بنیاد نهادند. آنچه ما می‌دانیم این بنیادگزاران
سوءنیت داشتند و مقصودشان این بود که جدایی درمیان آزادیخواهان پدید آورند و یک حزبی ساخته با دست آن مجاهدان را از میان برند.

با اینحال چون کسانی که دعوت آنان را پذیرفته بدمکراتی درآمدند از آزادیخواهان خونگرم بودند آن حزب هم در اندک‌زمانی در همه‌ی شهرهای بزرگ ایران تأسیس یافت و خود یک جمعیت کوشنده‌ی بزرگی شد. چون در سال 1329[تیرماه1290 خورشیدی] محمدعلی‌میرزا دوباره به ایران بازگشت و بار دیگر خطر برای آزادی رخ داد ، اینان در برابر پیشامد دلیری و ایستادگی نشان داده پشتیبانی مهمی بدولت نمودند.

اگرچه این بار نیز جنگ را مجاهدان و بختیاریان کردند و با دست اینان بود که ارشدالدوله سردارِ محمدعلی‌میرزا دستگیر و کشته گردیده و خود محمدعلی شکستهای پی‌درپی یافته به استرآباد گریخت لیکن در پارلمان و در تهران ایستادگی دمکراتها در برابر بدخواهان و پشتیبانی آنان بدولت اثر بزرگی را داشت.

سپس چون در همان سال روسیان اُلتیماتم داده سپاه تا بقزوین آوردند و ایران در برابر یک خطر بزرگی واقع شد ، در این پیشامد نیز دمکراتها در اظهار احساسات و ایستادگی شایستگی از خود نشان دادند. اگرچه بیک کاری موفق نشدند (و خود نمی‌توانستند شد) لیکن زبونی از خود ننمودند.

در اهمیت این حزب آن بس که روس و انگلیس نبودن آنان را می‌خواستند ، و چون پس از پذیرفته شدن اُلتیماتم مجلس بسته گردید ناصرالملک و وزیران او که فرصت یافته بودند بکندن ریشه‌ی اینان کوشیدند ، از آنسوی در تبریز روسیان چند تن از اینان را که میرزااحمد سهیلی و آقامحمدابراهیم و دیگران بودند بدار کشیدند.

سپس چون در سال 1332[1293 خورشیدی] جنگ جهانگیر اروپا برخاست و در ایران نیز تبدلاتی رخ داد [و] مجلس بار دیگر باز شد در این هنگام نیز دمکراتها جوش و جنب بزرگی از خود نشان دادند و بیک کار بزرگی برخاسته برای جنگ با دو دولت همسایه از تهران مهاجرت کردند ، و با آلمان و عثمانی همدست شده با دسته‌های سپاه روس ، جنگ و خونریزی نمودند و دولت مرکزی را بنام آنکه با روس و انگلیس همدست می‌باشد برسمیت نشناخته خود ، در کرمانشاهان دولت دیگری بنیاد نهادند. اینها نیز کارهای حزب دمکراتست. اینها نیز در تاریخ ایران مؤثر افتادند و نامی از خود در آن یادگار گزاردند.


.