Get Mystery Box with random crypto!

کتاب «دولت بما پاسخ دهد» (احمد کسروی) تکه‌ی 8 (٢) د | پاکدینی ـ احمد کسروی

کتاب «دولت بما پاسخ دهد» (احمد کسروی)

تکه‌ی 8


(٢) درباره‌ی مذهب : (تکه‌ی 3)

من اگر بخواهم در اینجا جلو خامه را باز گزارم و همه‌ی گفتنیها را بگویم سخن بدرازی خواهد انجامید. می‌باید بکوتاهی بگویم که کیش شیعی هیچگاه برای بدست گرفتن حکومت و راه بردن آن نبوده. خود همان امامان که با آن پافشاری دعوای خلافت می‌داشتند ، هر یکی بِهمان دعوا بس کرده روزگار بسر می‌بردند. روشنتر گویم : تنها به «غاصب» خواندن خلفا و کارشکنی با آنان بس می‌کردند و هیچگاه نمی‌خواستند خودشان بکوشند و خلافت را بدست آورند. ملایان نیز در ایران همان رفتار را می‌کردند و هیچگاه درپی بدست آوردن حکومت نمی‌بودند (و کنون هم نیستند) و تنها بِهمان کارشکنی و مردم‌آزاری بس میکردند.

بدینسان همیشه حکومت در دست پادشاهان می‌بود. در زمان قاجاریه چون پادشاهان آن خاندان ناشایستی بسیار از خود می‌نمودند و کشور روزبروز ناتوان و آشفته میگردید ، و از آنسوی آوازه‌ی مشروطه در کشورهای اروپا و آبادی و نیرومندی آن کشورها بایران رسیده بود ، کسانی از خود ملایان از شادروانان بهبهانی و طباطبایی و آخوند خراسانی و دیگران پا پیش گزاردند و خواستار مشروطه شدند و عنوانشان این می‌بود که با زبان ملایی خود میگفتند :

«چون در این زمان حکومت حقه ممکن نیست و اختیار در دست حکام جور است لااقل باید آن حکام را با قوانین عرفی مقید گردانید ...».

با این عنوان می‌بود که مشروطه را بایران آوردند و از آنسو کیش شیعه را با همان دستگاهش نگه داشتند.

راستی آنست که ایشان نه معنی مشروطه را نیک می‌دانستند و نه از زیانهای کیش شیعه آگاه می‌بودند. ولی ما که امروز می‌نگریم می‌بینیم زندگانی مشروطه با کیش شیعی بسیار ناسازگار است.

مشروطه یا سررشته‌داری توده معنایش آنست که توده‌ی مردم کشور را خانه‌ی خود دانند و کوشش بآبادی و آزادی آن را از بزرگترین بایاهای خود شناسند ، بقانونها پاس گزارند ، مجلس نمایندگان و دولت را ارجمند دارند ، پول دادن و جان باختن در راه توده را مایه‌ی سرفرازی هر کسی شمارند.

این معنی مشروطه است. این کجا و کیش شیعی کجاست؟! کیش شیعی می‌گوید : خدا جهان را بپاس چهارده معصوم آفریده. ما بندگان ایشانیم ، باید آنها را دوست داریم ، نامهاشان فراموش نکنیم ، بروی گورهاشان گنبد و بارگاه افرازیم ، از راههای دوری بزیارت رویم ، بدشمنانشان لعنت فرستیم ، همه چیز را فراموش ساخته جز در اندیشه‌ی آنها نباشیم ...

در این کیش آنچه جا ندارد سخن از کشور و توده و کوشش در راه آنهاست. یک شیعی باید بجهان ارجی نگزارد و درپی آبادی آن نباشد. آنگاه جهان اگر بد است و ستم فزونتر شده باید امام زمان بیاید و جهان را بنیکی آورد. در اندیشه‌ی یک شیعی بدیها باید روبروز فزونتر گردد و جهان پر از ستم و بیداد شود تا هنگام برای بیرون آمدن امام برسد که بیرون آید و جهان را پر از داد گرداند.

گذشته از همه‌ی اینها ، از روی مشروطه حکومت حق توده است که باید با برگزیدن نمایندگان و پدید آوردن مجلس شورا و دولت و اداره‌ها از آن حق خود بهره جویند. در حالی که از روی کیش شیعی حکومت حق علماست ، و چنانکه گفتیم پیروان آن کیش باید هر حکومتی را که جز از علما پدید می‌آید ـ چه مشروطه‌ای باشد و چه استبدادی ـ جائر و غاصب شناسند و دشمن دارند و مالیات دادن و بسربازی رفتن را حرام شمارند.

اینست معنی آنچه می‌گوییم مشروطه با کیش شیعی از هر باره ناسازگار است. در آغاز جنبش مشروطه که حاجی‌شیخ‌فضل‌الله و کسان دیگری از ملایان فریاد می‌زدند : «مشروطه بضد مذهب جعفری است ...» راست می‌گفتند. سخن ایشان تا اینجاش بسیار استوار می‌بود. خواستشان هرچه بوده باشد. سخنشان راست بوده.



.