Get Mystery Box with random crypto!

«حزب و گمراهیهای سیاسی» (احمد کسروی) ما از مردم چه می‌خو | پاکدینی ـ احمد کسروی

«حزب و گمراهیهای سیاسی» (احمد کسروی)

ما از مردم چه می‌خواهیم؟.. (تکه‌ی دو از سه)


ولی در داستان مهاجرت یک چیزهای ناستوده‌ای رخ داد ، زیرا آلمانها برای پیشرفت مقاصد خود در ایران از دادن پول مضایفه نمی‌کردند و لیره‌های بسیاری سکه زده همراه خود آورده بودند. کسانی از سران مهاجران بپول گرویده رفتار ناستوده‌ای کردند و این مایه‌ی تنفر دیگران شد و درمیانه اختلافها رخ داد.

از آنسوی خود مهاجرت نتیجه‌ی نیکی نداد. یک دسته‌ی بزرگی از ژاندارم ایران و از مهاجران در جنگ کشته گردیدند و آخرین نتیجه آن شد که مهاجران پس از دو سال رنج و آوارگی از خاک ایران بیرون رفته در عثمانی و دیگر جاها پراکنده گردیدند.

این نافیروزیها نتیجه‌ آن را داد که بیشتر آزادیخواهان نومید گردیده کناره‌جویی کردند. بخصوص مردان پاکدامنی که جز رهایی این کشور و توده را نمی‌خواستند و درپی سود شخصی نبودند. اینان بیکبار دلسرد شده بکناری رفتند.

این دلسردی و کنارجویی آنان نیز نتیجه آن را داد که میدان برای کسان سودجو و آلوده‌دامن باز گردید که بنام آزادیخواهی یا دمکراتی بمیان افتادند و بخودنمایی و سودجویی پرداختند. باید گفت یک «تحولی» در عالم آزادیخواهی پدید آمد و دستگاه تغییر یافت.

این زمان ده سال بیشتر از آغاز جنبش مشروطه می‌گذشت. در آن ده سال بیشتر ، کم‌کم در تهران کسانی پیدا شده بودند که شیوه‌ی سود جستن و پول درآوردن را ـ از راه دسته‌بندی و روزنامه‌نویسی و هیاهو و دخالت در کار کابینه‌ها و هواداری از این وزیر و از آن وزیر و مانند اینها ـ نیک یاد گرفته بودند.
در آن ده سال و بیشتر این قبیل سودجویان از این شهر و از آن شهر بتهران آمده و در اینجا مانده کم‌کم یک دسته‌ی بزرگی شده بودند.

بسیاری از نمایندگان پارلمان از شهرها بتهران آمده و پس از پایان دوره‌ی وکالت بازنگشته و در اینجا مانده و از آن راهی که گفتیم بپول‌اندوزی و خوشگذرانی پرداخته بودند. این کسان را در آن زمان «هوچی» نامیده‌اند ما نیز به همان نام می‌خوانیم.

آزادیخواهان غیرتمند و جانفشان از میان رفته و این هوچیان جای آنان را گرفته بودند.

در این میان در سال 1335[1296 خورشیدی] شورش روسیه رخ داد ، و این شورش بزرگ که در همه‌ی جهان تکانی پدید آورد در ایران نتیجه‌اش این شد که دولت بیکبار ناتوان گردید و در همه جا آزادیخواهان ـ یا بهتر گویم سرجنبانان ـ بتکان آمدند و بیک رشته کارها پرداختند.

چنانکه گفتیم در تهران میدان برای این هوچیان باز مانده بود و اینان از پیشامد استفاده جسته بیک رشته کارهای ناستوده‌ای شروع کردند.

از همان آغاز شورش روسیه تا هنگامی که رضاشاه رشته‌ی اختیارات کشور را بدست گرفت ، که نزدیک به ده سال است یک دوره‌ی خاصی از تاریخ ایران می‌باشد و در این یک دوره این هوچیان یک عامل مؤثری در کشور بودند و آسیبهای بزرگی رسانیدند.

من اگر کارهای اینان را بنویسم باید یک کتاب جداگانه پردازم. در اینجا بی‌آنکه از کسی نامی ‌برم بیاد دو رشته از کارهای ننگین ایشان می‌پردازم :

نخست اینان دخالت در سیاست (یا بهتر بگویم هوچیگری) را پیشه‌ای برای خود گرفته از آن راه نان می‌خوردند ، بلکه دارایی می‌اندوختند. هر نخست‌وزیری که می‌خواست کابینه تشکیل دهد می‌بایست پولی درمیان اینان تقسیم کند و بکسانی از آنان در ادارات کار دهد ، وگرنه بهیاهو پرداخته نمی‌گزاردند کابینه پا گیرد و بکاری پردازد.

این یک رسمی ‌شده بود و خود وزیران بآن عادت داشتند و دادن پول سختشان نمی‌آمد. بلکه اگر کسی می‌خواست کابینه درست کند خود از پی اینان می‌فرستاد و نوید پول می‌داد و برای برانداختن کابینه‌ی حاضر بکارشان وامی‌داشت. این معامله‌ی رایجی بود.

از اینرو یک کابینه نمی‌توانست بیش از دو یا سه ماهی دوام کند. زیرا اینان پولی را که می‌گرفتند و می‌خوردند و تمام می‌کردند بایستی اسبابی فراهم کنند که دوباره پول گیرند. از اینرو بایستی بسراغ یک خریدار تازه‌ای روند و یا او بسراغ اینان بیاید.

اینکه نوشتیم که در بیست و چند سال پیش چون در یک سال چهار کابینه عوض شد آنها را
«کابینه‌های چهار فصلی» نامیدند ، یکی از علل آنها دخالت همین دسته‌ی هوچیان بوده.

از اینان در این زمینه‌ها کارهای بسیار زشتتری هم سر زده که می‌بینم اگر بنویسم بغیرت ایرانیگریم خواهد برخورد و اینست خامه را نگه می‌دارم ـ از آنسوی برای آنکه گفته‌هایم بیکبار
بی‌دلیل نباشد تنها یک داستانی را یاد می‌کنم :

از رضاشاه پهلوی یادداشتهایی در دست است که خود اسناد گرانبهاییست.