Get Mystery Box with random crypto!

ادامه پست قبل 5-هدف اولیه روسیه در این جنگ، به جای استفاده از | پنجره عقبی

ادامه پست قبل

5-هدف اولیه روسیه در این جنگ، به جای استفاده از جنگ نیابتی و مصون ماندن از تبعات حضور مستقیم، اشغال مناطق روس تبار یا همسو با روسیه در شمال، شرق و جنوب اوکراین با هدف تجزیه اوکراین در گام اول و تحمیل حالتی فدرال برای از بین بردن اقتدار مرکزی تصمیم گیران ساکن کی‌یف بود تا از این طریق حضور غیرمستقیمی در اوکراین داشته باشد، دیوار برلین سابق را به شکل غیر فیزیکی اما عملگرایانه در مقابل پیشانی شرقی ناتو و غرب و در مرزهای غربی اوکراین تشکیل دهد و مانع دایمی پیوستن اوکراین به ناتو و جبهه غرب شود و پس از آن با برجای گذاشتن متحدین خود در ساختار کشور اوکراین دست به تخلیه این کشور بزند و با این موفقیت، ضرورت احیای پیمان ورشو را به همپالکی‌های مجاور خود گوشزد کند.

علیرغم بروز مشکلات لجستیک در میدان نبرد روسیه همچنان این هدف را در مذاکره با هیات اوکراینی پیش خواهد برد و دستکم تضمین نفوذ موثر استان‌ها یا جمهوری های خودمختار همسو با روسیه در تصمیم گیری‌ها با بهانه حفظ حقوق روس تبارها و مشارکت همه بخش‌های اوکراین در تصمیم گیری های دولت مرکزی ، خط قرمز روسیه خواهد بود . روسیه پس از حصول این هدف اقدام به تخلیه اوکراین خواهد کرد. عدم توفیق در این هدف به ادامه جنگ و گرفتن امتیاز در زمین برای استفاده از اهرم فشار بر اوکراین منجر خواهد شد که راهی پر از سنگلاخ برای روسیه تلقی خواهد شد زیرا زمان به نفع اوکراین است .

6- کارآمدی توسل به زور و جنگ- دستکم از بعد از جنگ جهانی دوم- در بیشتر موارد، زیر سوال رفته است با این همه روسیه نه تنها این راه غلط را برگزید بلکه، اقتصاد جنگ را نادیده گرفت، به تجربه ناکام آمریکا در دخالت نظامی یک جانبه و بدون ائتلاف، بی توجه بود و نقش افکار عمومی را کم اهمیت دانست. این سه نکته، از فاحش‌ترین اشتباهات روسیه بوده است. اوکراین نیز بیش از حد لازم به غرب تکیه کرد، در مسیرهایی که غرب در جهت تامین منافع خود پیش روی این همسایه ضعیف روسیه قرار داده بود، بی‌محابا گام برداشت اما به مرور، هم اعتماد به نفس لازم از ایجاد همبستگی ملی را پیدا کرد و هم سریع به نقش مشارکتی همه گروه ها بالاخص در تشکیل تیم مذاکره کننده(متشکل از حزب حاکم و حزب مخالف) پی برد و هم از ظرفیت‌های افکار عمومی استفاده کرد با این وجود آسیب‌های حاصل از ویرانی زیرساخت‌ها در این جنگ ویرانگر چیزی نیست که نادیده گرفته شود.

7-ماجرای روسیه درس‌های فراوانی برای ما داشت. در این جنگ مشخص شد نه تنها تضمین‌های غرب که تضمین‌های روسیه نیز چیزی برای دلخوشی ندارد همچنانکه نماینده اوکراین در سازمان ملل خطاب به همتای روسی خود گفت، نه تضمین ها قابل اتکاست و نه حتی برای نزدیکان پوتین ، برنامه های شیطانی او روشن و قابل پیش بینی است.

نه روسیه و نه غرب هیچکدام قابل اتکا و اعتماد نیستند اما این به معنی نادیده گرفتن موازنه در رابطه با این دو نیست. روسیه علیرغم وسعت سرزمینی و ظرفیت‌های بالقوه و توان نظامی، اکنون مقهور عدم توازن اقتصادی، انزوا و وجهه ناخوشایند در عرصه بین المللی است و این مساله بیش از هرچیز ذهن ما را متوجه استقلال در سیاست خارجی ، در نظر گرفتن عامل توسعه اقتصادی و سیاسی و موازنه در رابطه با قدرت‌ها می‌کند. استقلال ، نیازمند اقتدار حاکمیت است و اقتدار نیز مبتنی بر مشروعیت مردمی.

مشروعیت مردمی حاصل سهیم کردن مردم در قدرت و اقتصاد و سیاست و پاسخگویی به آنهاست. همه اینها زمینه ساز توسعه اقتصادی و سیاسی و مکمل آن، پرهیز از انزوا در سطح جهان است. ملزومات قدرت و منفعت در جهان امروز اینهاست و تاریخ چندان وقعی به اما و اگرهای ما نمی‌نهد. رسیدن به این ملزومات و تحقق ان اهداف ممکن است اما پیش از هرچیز نیازمند تصمیمی شجاعانه و اندیشه‌ای بلند است.
@sahandiranmehr