Get Mystery Box with random crypto!

باسلام من در زندگی چارچوب‌های خاص خود را داشتم . دبیری بودم که | کارزار منع خشونت خانوادگی


باسلام
من در زندگی چارچوب‌های خاص خود را داشتم . دبیری بودم که مدیر مدرسه شدم و با طرز فکری مذهبی بزرگ شدم و همواره به آن پایبندم.
اما متاسفانه انگار با هر طریقی که زندگی کنیم خشونت رکن اصلی رابطه است، اگر منطقی پیش نرویم.
دوبار ازدواج کردم که هر دو به جدایی رسید.
همسر اولم مشکل روانی داشت و دارو مصرف میکرد، در آن زمان همکارم بود و من فکر میکردم که به اندازه کافی شناخت دارم. متاسفانه بعد از ازدواج متوجه حضور مردی شدم که برایم کاملا جدید بود ، خبری از آن دبیر مودب نبود و حالا در خانه اکثر اوقات با مردی دیوانه سروکار داشتم که مدام دعوا میکرد و عربده میکشید و مدام به منی که حجاب کامل چادر داشتم شک میکرد.
بعد از متولد شدن فرزندم جدا شدیم و ما ماندیم یک دنیا درد و تنهایی!
از مشکلات زنان بیوه که برایتان نگویم، گاهی انسان از انسان بودن خود در مقابل این حجم از بی‌وجدانی برخی انسان‌ها احساس شرم میکند.
فکر میکردم تجربه‌ام به اندازه کافی رسیده است و می‌توانم اینبار کسی را انتخاب کنم که مناسب باشد. بعد از چندین سال تنهایی وارد رابطه با همکار دیگری شدم که فوق‌العاده مودب و متعهد و هم‌فکرم بود و حدود یکسال بود که همسرش فوت شده بود.
بعد از ازدواج بازهم شاهد تغییر رفتار شخصی بودم که مرا حتی از خودم هم متنفر کرد.
روابطم با خانواده و حتی دخترم را به کل قطع کرد و میگفت از بین ما یکی را انتخاب کن.
خانه‌ام را هم میخواست و میگفت باید به نام من باشد.
بیشتر از این نتوانستم تحمل کنم و اینبار هم جدا شدم.
حالا من مانده‌ام با زخمهای روی تنی که دیگر نای زندگی ندارد.
من مانده‌ام با ذهنی پر از فریادها و ناسزاهای پر شده که حتی هنوز هم شبها درست خوابی ندارم.
شاید از انسانهایی که آزار می‌دهند جدا بشیم و هرگز دیداری نداشته باشیم . اما برخی خشونت ها جایشان در تن و ذهن آدم می‌ماند.
بهتر است قبل از اینکه خشونت ببینیم یا هنوز شدید نشده از رابطه خارج شویم.
نگذاریم برای موقعی که دیگر تحمل نداشته باشیم ، هرچه زودتر از رابطه خشونت بار خارج شویم زخمی کمتر و دردی سطحی تر برایمان می‌ماند.