Get Mystery Box with random crypto!

درود ای همزبان من از بدخشانم... تو از تهران من از کابل من از | پهرست- زبان و ادب پارسی

درود ای همزبان
من از بدخشانم...

تو از تهران
من از کابل
من از سیستان، من از زابل
تو از مشهد
ز غزنی و هریوایم
تو از شیراز و
من از بلخ می آیم

اگر دست حوادث در سر من تیغ می کارد
و گر بیداد و استبداد می بارد
نوایم را اگر دزدیده اند از من
سکوت تیره یی در خانه ی خورشید گُستَرده است گر دامن
سیه پوشان نیک اندیش و
فوج سر به داری در رگانم رخش می رانند

مرا بشناس
من آنم که دِماغم بوی جوی مولیان دارد
و آمویی میان سینه ام پیوسته در فریاد و جریان است
و در چین جبین مادرم روح فَرانک می تپد
از روی و از مویش
فُروهر می تراود
مهر می بارد
و سام و زال سام و رستم و سهراب و آرش را
من و این پاک کیشان کمانکش را
به قول راز های سینه ی تاریخ پیوندی است دیرینه!

غفران بدخشانی، شاعر افغانستانی، در محضر هوشنگ ابتهاج میخواند
@irtaj