Get Mystery Box with random crypto!

‍ برای دکارت و مالبرانش، دیدن به معنی ادراک کردن بود (‌ادراک | فلسفه و ادبیات

‍ برای دکارت و مالبرانش، دیدن به معنی ادراک کردن بود (‌ادراک در ملموس‌ترین و عینی‌ترین صورت‌های تجربه - تشریح برای دکارت، و مشاهده‌ی میکروسکوپی برای مالبرانش)؛ اما آنان می‌خواستند بی آنکه ادراک را از جسم محسوس بی‌بهره کنند، آن را برای فعالیتِ ذهن شفاف و عیان سازند: نور، مقدم بر هر نگاهی، عنصری مثالین بود، سر منزلِ تعين‌ناپذیری که در آن اشیا با جوهرِ خود در تناسب بودند، صورتی که اشیا مطابقِ آن از خلالِ هندسه‌ی اجسام به جوهرِ خود می‌پیوستند؛ عملِ دیدن، وقتی به کمالِ خود می‌رسید، در شکلِ فاقدِ انحنا و بدونِ زمانِ نور جذب می‌شد.

اما در پایانِ قرنِ هجدهم، دیدن به معنیِ تجربه‌ی منتها درجه‌ی تیرگیِ جسمانی بود. جسمِ جامد و تیره، و شیءِ فشرده و متراکم و غیرِ قابلِ نفوذ قدرتی در عرضه‌ی حقیقت کسب کردند که آن را نه از نور بلکه از نگاهی کُند و با تأنّی برگرفته بودند که آنها را درمی‌نوردید، از کناره‌شان می‌گذشت و اندک اندک به عمقشان نفوذ می‌کرد، اما هیچ گاه چیزی جز صراحت و روشنیِ خود به آنها نمی‌داد. مأوا گزیدنِ حقیقت در اندرونِ تار و تیره‌ی اشیا برخلافِ انتظار با این قدرتِ حاکمانه‌ی نگاهِ تجربی در پیوند بود، نگاهی که ظلمتِ اشیا را به روشنایی بدل می‌کرد. همه‌ی روشنایی از آن مشعلِ کم‌نورِ چشم بود که زان پس گردِ احجام می‌گردید و، در این گردش، از جا و شکل آنها می‌گفت. گفتارِ عقلانی بیش از آنکه بر هندسه‌ی نور تکیه کند، بر ضخامت پایدار و گذرناپذیرِ ابژه متکی شد: حضور تار و تیره‌ی آن، مقدم بر هر دانشی، سرمنزل، قلمرو و محدوده‌ی تجربه بود. نگاهِ منفعلانه به این شیءِ منفعلِ آغازین، که آن را به ادایِ وظیفه‌ی بی‌پایانِ پیمودنِ سرتاپایِ آن و تسلط بر آن محکوم می‌کرد، وابسته شد.

#میشل_فوکو
#تولد_پزشکی_بالینی - باستان‌شناسی نگاه پزشکی - پیش‌گفتار

l عضو شوید l
@Philosophers2