Get Mystery Box with random crypto!

‍ #دلوز ، به ویژه، شیوه ای را شناسایی کرده که #اسپینوزا بدان | فلسفه

‍ #دلوز ، به ویژه، شیوه ای را شناسایی کرده که #اسپینوزا بدان طریق در بیان رابطه‌ی بازنمایی طی بحث خویش از جوهر، صفات و حالات، رابطه مذکور را رادیکالیزه کرده است. زیرا مسئله صرفا این نیست که اسپینوزا همه طرح های مربوط به بیان و بازنمایی را به نحو بس رادیکالی، از رهگذر این تز خویش که تنها جوهری واحد، تقسیم ناشدنی و متشکل از صفات نامتناهی وجود دارد، نابسنده و غیر مقبول می نمایاند: با تعریف جوهری به نام خدا، چگونه بخش هایی از خدا می توانند از بخش های دیگر کمتر واقعی باشند، و چگونه بدن می تواند کمتر از ذهن به ذات الوهی متعلق باشد؛ مخلص کلام: چگونه چیزی چون سلسله مراتب هستی شناختی امکان پذیر می شود؟ حتی چیزی بیش از این، زیرا به نظر می رسد که اسپینوزا باب امکان اندیشیدن به شیوه ای دیگر، به طریقی تازه، را می گشاید. از نظر اسپینوزا جوهر، از حیث منطقی یا به لحاظ زمانی، بر صفاتش تقدم ندارد: علت بر معلول‌هایش؛ كل بر اجزایش؛ یا وحدت بر انقسام، مقدم نیست. بلکه برعکس، جوهر خود «تنوع نامتناهی خويش» است؛ جوهر در هیئت این تنوع تحقق می یابد و چیزی نیست مگر فراشد تولید خویش از رهگذر نامتناهی بودگی صفاتش، فراشدی بدون آغاز و انجام (ورای غایت شناسی، فاقد اهداف یا جهت گیری). در تضاد با #هگل ، که فلسفه اسپینوزا را به منزله قسمی «نظریه شرقی این همانی مطلق»، قسمی «نفی همه چیزهای جزئی»، می دید، #ماشری اسپینوزایی را بر ما عیان می سازد که متفکر جهانی است مرکب از ذوات تکین، ذواتی که مرکب اند و خودشان نیز تا بی نهایت متشکل از ترکیبات ذوات تکین اند. همانگونه که اسپینوزا در بخش پایانی اخلاق بیان می دارد، طریق شناخت خدا از رهگذر معرفت به چیزهای تکین می گذرد. به زعم ایریگاری، به پرسش کشیدن پروبلماتیکِ بیان از سوی اسپینوزا، سلسله‌مراتبی‌سازیِ سنتیِ تضادِ مردانه-زنانه‌ای را متزلزل می سازد که برحسب آن زن به منزله نوع پوشش برای مرد عمل می کند، پوششی که در این راستا در عین حالی که ذات مرد را پنهان می دارد نسبت بدان خارجی و در نتیجه در قالب قسمی بیرون، سطحی ظاهری یا قسمی فراسو، باقی می ماند که اگر به هر روی پای به هستی بگذارد، این امر نه به موجب ضرورت که برحسب تصادف اتفاق می افتد. صحه گذاشتن بر جایگاه بنیادین سطوح ظاهری از جانب اسپینوزا اجازه می دهد تکینگی زن به اندیشه درآید. به نظر می رسد که اسپینوزا پیرامون این مجموعه از مسائل است که به تفکر درباره محدوده های تفکر، نه تفکر زمانه خویش، بلکه تفکر دوران ما، می پردازد، محدوده ها را به منزله قسمی محدودیت برملا می سازد، و بدین سان عبور از خطی را امکان پذیر می سازد که زمانی به مثابه افقی مطلق و برناگذشتنی به نظر می آمد.

#وارن_مونتاگ
#بازیابی_مکرر - قدرت اسپینوزا از کجا می‌آید؟
ترجمه‌ی #فواد_حبیبی و #امین_کرمی

join us | کانال فلسفه
@Philosophy3