Get Mystery Box with random crypto!

‍ استثمار، از طریقِ سلبِ مالکیت نیروی کار، به دلیلِ این که بر | فلسفه

‍ استثمار، از طریقِ سلبِ مالکیت نیروی کار، به دلیلِ این که بر یک بخشِ جمعی تأثیر می گذارد با عبور از یک آستانه‌ی معین به عاملی برای همبستگی تبدیل می شود. این امر به خودآگاهیِ طبقاتی به طور نسبی منتهی می شود.

اما مالکیتِ هدایت شده‌ی اشیا و کالاهای مصرفی، خود ماهیتی فردگرا، ضدِ هم‌بستگی و غیر تاریخی دارد. کارگر به عنوان تولید کننده، و حتی به دلیل تقسیم کار، حضور دیگران را مسلم فرض می کند کارگر به این آگاهی می رسد که : "همه، مورد استثمار قرار می گیرند." ولی انسان به مثابه مصرف‌کننده، بارِ دیگر تنها می شود و زندگیِ سلولی پیدا می کند. حداکثر آن است که گروه‌گرا می شود (تلویزیون خانوادگی، مردمی که به استادیوم‌ها و یا سینماها می روند). ساختارهای مصرف، بسیار سیال و در عین حال «بسته» هستند. آیا می توان ائتلافِ اتومبیل‌داران علیه برچسب‌های پرداختِ عوارض یا اعتراضِ جمعی علیهِ تلویزیون را تصور کرد؟ میلیون ها تماشاچیِ تلویزیون ممکن است با آگهی‌های بازرگانی که از تلویزیون پخش می شود، مخالف باشد. مع هذا، این آگهی ها همچنان پخش می شوند. این به دلیل آن است که مصرف در وهله‌ی نخست مانند یک گفتمان تنظیم شده است و به رغم رضایت‌مندی‌هایی که فراهم می کند و تمامیِ فریبکاری‌هایش، در قالبِ مبادله‌ی حداقلی به تدریج توان خود را از دست می دهد. شیٔ مصرفی فرد را منزوی می‌کند...

مصرف‌کنندگان در وضعیتِ کنونی همانندِ کارگرانِ اوایلِ قرن نوزدهم ناآگاه و سازمان‌نیافته هستند. به همین دلیل است که آنان همه‌جا از سویِ مبلغان در مقامِ «افکارِ عمومی» یعنی واقعیتی که رازآمیز، خداگونه و حاکم است مورد ستایش، مدح و ثناگویی قرار می گیرند. همانگونه که دموکراسی به ستایش مردم می پردازد به شرطی که "مردم از جایشان تکان نخورند" و در امر سیاسی و اجتماعی مداخله نکنند. مردم کنونی همان کارگران‌اند، اما کارگرانی که دیگر سازمان نمی‌یابند.

#ژان_بودریار
#جامعه_مصرفی
ترجمه #پیروز_ایزدی

join us | کانال فلسفه
@Philosophy3