Get Mystery Box with random crypto!

‍ ‍ بعضی تنها در لحظات بحرانی زندگی شان تغزلی می شوند؛ بعضی تن | فلسفه

‍ ‍ بعضی تنها در لحظات بحرانی زندگی شان تغزلی می شوند؛ بعضی تنها در لحظات نزدیک مرگ، وقتی تمام گذشته شان ناگهان در برابرشان ظاهر می شود و با نیروی آبشاری خروشان بر آنها فرو می ریزد. بسیاری هم در پی تجربه های حاد و سرنوشت ساز، آن گاه که آشوب درونی شان سر به شورش برمی دارد، تغزلی می شوند. بدین صورت وقتی افرادی معمولا عينيت گرا و بی احساس، که با خویشتن و واقعیت خود بیگانه اند، گرفتار عشق می شوند، احساساتی را تجربه می کنند که تمام امکانات فردیشان را تحقق می بخشد. این حقیقت که تقریبا همگان هنگام عاشقی شعر می نویسند شاهدی است بر آنکه امکانات تفکر انتزاعی [زبان] برای بیان بیکرانگی درونی شان ناچیز است؛ تغزل درونی تنها با خمیر مایه‌ای سیال و غیرعقلانی به عینیتی کافی دست می یابد. تجربه‌ی رنج نیز چیزی شبیه همین است. هرگز گمان نمی کنید در درون شما و جهان چه چیزها در کمین نشسته اند؛ در حاشیه‌، آسوده خاطر زندگی می گذرانید و ناگاه احساس رنجی، که کم از مرگ ندارد، بر شما چیره می شود و به سرزمین دشواری های بی پایان می بردتان؛ جایی که ذهنیات شما با امواجی مهیب به این سو و آن سو پرتاب می شوند. تغزلی بودن ناشی از رنج یعنی دستیابی به آن خلوص درونی که در آن زخمها دیگر نشانه هایی بیرونی و فاقد عوارض عمیق نباشند و در جوهر وجودتان رخنه کنند.

تغزل رنج، نغمه‌ی خون و گوشت و اعصاب است. رنج حقیقی از بیماری آغاز می شود. تقریبا تمام بیماری‌ها خصلتی تغزلی دارند. فقط کسانی که با بی تفاوتیِ شرم آوری گیاه وار زندگی می کنند در لحظات بیماری خالی از احساسات باقی می مانند و این گونه فرصت ریشه دواندنِ شخصیتی را که بیماری فراهم می کند از دست می دهند. تغزلی شدن، مگر در معرض پریشانی جسمی کامل، ممکن نیست. تغزل اتفاقی، زاده عوامل بیرونی است؛ به محض رفع آن عوامل، مابه ازای درونی شان نیز ناپدید می‌ شود. تغزل اصیل بدون اندکی جنونِ درونی ممکن نیست. گفتنی است ویژگی آغاز انواع روان پریشی‌ها دوره‌ای تغزلی است که طی آن تمام موانع و مرزهای معمول رنگ می بازد و راه بر زایاترین و خلاقانه ترین سرمستی‌ها گشوده می شود و همین امر علت زایایی شاعرانه ای است که مشخصه‌ی مراحل آغازینِ روان پریشی است. پس می توان جنون را نوعی طغیان تغزل دانست. شاید از همین روست که باید، به جای نوشتن در ستایش بلاهت، در ستایش تغزل بنویسیم. حال تغزلی حالتی ماورای اشکال و نظام هاست. سیالیتی بی مقدمه تمام عناصر زندگی درونی مان را یکجا ذوب می کند و ضرب آهنگی پرطنین و پرشور پدید می آورد، همگرایی ای ایدئال در قیاس با فرهنگ موقر فرم ها و چارچوب های صلب، که بر هر چیز نقابی می کشد، حس و حال تغزلی نمودی بی محابا و درآمیخته با بربریت دارد و ارزش آن نیز در این کیفیت وحشی نهفته است که تغزل تنها خون است و صداقت و آتش.

#امیل_سیوران
#بر_‌قله‌های_‌ناامیدی
ترجمه‌ی #سپیده_کوتی

join us | کانال فلسفه
@Philosophy3