Get Mystery Box with random crypto!

‍ ■ آدم‌های مستقل و کارامد برای این فعال به نظر می‌رسند که به | فلسفه

‍ ■ آدم‌های مستقل و کارامد برای این فعال به نظر می‌رسند که به واقع احمق هستند و ذهن محدودی دارند. چه طور بگویم؟ آهان! آنها بخاطر عقل محدود، دم دستی‌ترین دلایل را که ممکن است دلایل درجه دوم و سوم باشد، به جای دلایل اصلی می‌گیرند. به این ترتیب خیلی زودتر و آسان‌تر از بقیه قانع می‌شوند و سریع فکر می‌کنند اساس کار را یافته‌اند و به ریشه‌ی مساله رسیده‌اند. (صفحه ۶۰)

آدمیزاد انتقام می‌گیرد، چون عدالت را در این می‌بیند. پس دلیل اولیه و اصلی را پیدا کرده، اساس کار را یافته و آن همان عدالت است. در نتجیه از همه جهت خیالش راحت می‌شود و با آرامش انتقامش را می‌گیرد و موفق هم هست، چون باور دارد کاری شرافتمندانه و عادلانه می‌کند. من اما اینجا نه عدالتی می‌بینم، و نه در این کار، نیکی و خیری می‌یابم. و به تبع آن، تنها از روی خباثت است که دست به انتقام می‌زنم. تنها خباثت می‌تواند همه تردیدم را از بین ببرد و بر همه چیز غلبه کند. همین طور است، تنها خباثت می‌تواند در کنار دلیل اصلی بنشیند و ترکیب کاملا موفقی به دست بدهد و آن دلیل اصلی را تکمیل کند، چرا که خباثت خودِ دلیل نیست. اما چه کنم که خباثت هم ندارم. (صفحه ۶۱)

بهترین تعریف آدمیزاد این است: موجودی دوپا و نانجیب. (صفحه ۸۳)

چه انتظاری می‌توان از انسان داشت؟ این موجودی که چنین خصایص غریبی دارد؟ همه مواهب و نعمتهای زمینی را به پایش بریزید، تا خرخره در سعادت غرقش کنید، هر پنج انگشتتان را هم در عسل فرو کنید و به دهانش بگذارید، چنان از پول بی‌نیازش کنید که دیگر جز خوردن و خوابیدن و تلاش برای ادامه تاریخ پر افتخار بشری کاری نداشته باشد، همین آدم اما از روی حق ناشناسی و فقط برای آزار و اذیت به شما صدمه می‌زند و خصومت می‌ورزد. همین آدم حتی همه آنچه را به او داده‌اید به خطر میاندازد و عمدا بدترین و بیهوده‌ترین هوس را دنبال می‌کند، بدترین دیوانه بازی و ضرر مالی را به بار می‌آورد، آن هم تنها برای اینکه وضعیت مرفه و راحت و معقولش را قربانی فانتزی‌ها و خیالپردازی‌های خویش کند. دقیقا وهم انگیزترین آرزو و پست‌ترین حماقت را می‌خواهد، فقط و فقط برای اینکه به خودش ثابت کند – نکته ضروری و لازمش همین است – آدم هنوز آدم است و نه کلید پیانو که قوانین طبیعت به دست خد آن را بنوازند و حتی تهدیدش کنند تا آخر عمر هدایتش خواهند کرد تا نتواند بیرون از محدوده تقویم و قوانین خواسته‌ای داشته باشد. (صفحه ۸۵)

به نظر من دانش و آگاهی بزرگترین بدبختی بشر است، اما خوب می‌دانم که بشر آن را دوست دارد و با هیچ سرگرمی و رضایتمندی دیگری عوضش نمی‌کند. (صفحه ۹۱)

می‌دانی لیزا، البته از خودم دارم حرف می‌زنم! اگر از بچگی خانواده‌ای داشتم، آن وقت اینی نبودم که الان داری می‌بینی. بیشتر وقتها به این فکر می‌افتم. آخر خانواده هرقدر هم که بد باشد باز هم پدر و مادرند، غریبه که نیستند و دشمن آدم نمی‌شوند. گیرم سالی، ماهی هم فقط یک بار عشقشان را ابراز کنند. در هر حال می‌دانی آنجا توی خانه‌ی خودت هستی. (صفحه ۱۹۱)

از دست عادت کار زیادی بر می‌آید! خدا می‌داند که عادت چه‌ها با آدمی می‌کند. (صفحه ۲۰۰)

در عمل می‌دانی دلم واقعا چه می‌خواهد؟ این که تو و امثال تو به درک واصل شوید! من آرامش می‌خواهم. بله، حاضرم کل دنیا را به یک پول سیاه بدهم تا راحتم بگذارند و آرامشم حفظ شود. مثلا اگر قرار باشد دنیا خراب شود، ولی من چایم را بخورم، می‌گویم به درک! بگذار خراب شود، در عوض همیشه بتوانم با آرامش چایم را بخورم. (صفحه ۲۳۷)

#فئودور_داستایوفسکی
#يادداشت‌های_زيرزمينی

join us | کانال فلسفه
@Philosophy3