مدرسه، خوابهای مرا قیچی کرده بود. نماز مرا شکسته بود. مدرسه، ع | فلسفه برای کودکان و نوجوانان
مدرسه، خوابهای مرا قیچی کرده بود. نماز مرا شکسته بود. مدرسه، عروسک مرا رنجانده بود. روز ورود، یادم نخواهد رفت: مرا از میان بازیهایم ربودند و به کابوس مدرسه بردند. خودم را تنها دیدم و غریب ... از آن پس و هربار دلهره بود که به جای من راهی مدرسه میشد...