2021-06-19 10:05:54
*در باره حضرت شاه چراغ چه می دانید؟*
به بهانه روز بزرگداشت حضرت شاه چراغ یا احمد ابن موسی علیهما السلام (ششم ذیقعده)
حضرت احمد بن موسی، مردی فاضل، با تقوا، محدّث و جلیل القدر بوده و امام کاظم (ع) او را بر دیگر فرزندانش مقدم میداشت و بعد از حضرت رضا(ع)عزیزترینِ فرزندانش بود.
زمانی که خبر شهادت امام کاظم(ع)در مدینه منتشر شد، مردم جلوی خانه ی اُمّ احمد گرد آمدند، او از خانه بیرون آمد و با جمعیت به طرف مسجد پیامبر(ص)حرکت کردند.از آنجا که احمد، صاحب جلال و عظمت خاصی بود و مخصوصا در عبادت، ساعی و در ترویج دین، کوشا بود، مردم تصور کردند که وی امام و جانشین پدر خود است . لذا با او بیعت کردند. سپس وی بالای منبر رفت و سخنرانی بسیار جالبی ایراد کرد و فرمود:
"ای مردم! همانطور که شما در بیعت من هستید، من نیز در بیعت برادرم علی ابن موسی الرضا(ع) هستم، پس بدانید که اوست امام و خلیفه و حجت بعد از پدرم و اوست ولیّ خدا و حجّتش از ناحیه او و رسولش . بر من و بر همه شما اطاعتش واجب است و هر چه ما را فرمان دهد باید پذیرا باشیم و اطاعت نمائیم."
حضّار،سخنان احمد را پذیرفتند و او در جلو و جمعیت پشت سر او از مسجد خارج و روانه خانه امام رضا ع شدند و همانجا با حضرتش تجدید بیعت نمودند و امام رضا ع از برادرش احمد تقدیر کرد و برایش دعا فرمود و احمد همواره درخدمت امام رضا ع بود تا آنکه مأمون حضرت را به خراسان طلبید و ولایتعهدی را بر عهده اش نهاد. ( بحارالانوار جلد ۴۸ صفحه ۳۰۸).
احمد بن موسی(ع)در حجاز به سیدالسادات و در ایران به شاه چراغ معروف می باشد. لیکن علت نامگذاری آن به سید السادات به جهت عبادت، جلالت و وثاقتش بوده.
*چگونگی شهادت آن بزرگوار*
مرحوم علامه مجلسی در کتاب بحارالانوار آورده است که احمد بن موسی تصمیم گرفت در خراسان خدمت حضرت رضا علیهما السلام برسد، سادات و بنی هاشم که از این تصمیم آگاه شدند، گروه زیادی همراه ایشان حرکت کردند
.مأمون که از حرکت سادات با خبر شده بود، به هراس افتاد و به تمام استانداران مسیر خراسان نوشت که از آمدن سادات جلوگیری کنند.
هنگامی که خبر ورود ایشان به سرزمین فارس، به گوش قتلغ خان ( استاندار شیراز ) رسید، سپاهی ترتیب داد و برای نبرد با احمد بن موسی ع به خارج از شیراز گسیل داشت و آماده جنگ شد.
سپاه قتلغ خان در هشت فرسخی شیراز و نقطه ای به نام "خان زینان" با سادات مواجه گردید و جنگ سختی در گرفت. گرما گرم نبرد، یکی از نظامیان قتلغ خان فریاد زد: "اگر شما به قصد دیدار حضرت رضا(ع) به این سفر و این سرزمین آمده اید، او دیگر در میان ما نیست، او از دنیا رفته است."
پس از انتشار خبر شهادت امام رضا(ع) ، غالب همراهان احمد بن موسی(ع) پراکنده شدند و تنها تعدادی از برادران و اقوام نزدیکش تا آخر مقاومت کردند.
از آنجا که دیگر امکان بازگشت به حجاز نبود، ناگزیر راه شیراز را در پیش گرفتند. سپاه دشمن نیز آنها را دنبال کردند و در منطقه ای که هم اکنون مرقد شریفشان واقع است، ایشان را به شهادت رساندند.
( بحارالانوار،ج ۴۸،ص۳۰۸).
*ماجرای آشکار شدن قبر مطهر و وجه تسمیه اش به شاه چراغ :*
از آنجا که در دوره سلاطین دیالمه که تا حدودی طرفداران اهل بیت عصمت و طهارت(ع)از حالت تقیّه بیرون آمده بودند، صلحای شیراز در مقام پیدا کردن مرقد مطهر آن شاهزاده عظیم الشأن بر آمدند.
در زمانی که مشغول تجسّس مرقد منوّر آن شاهزاده بودند، پیرزن صالحه ای نزد عضد الدوله دیلمی(سلطان فارس)آمد و عرض کرد:
"در حوالی منزل من، تپّه ای است که در روی آن نیمه های شب، چراغی روشن می شود که همچون مشعل پر نوری می درخشد و همین که به محل روشنائی می روم ، چیزی دیده نمی شود !"
عضدالدوله از درباریان خود و بعضی از علمای شیراز در این باب تحقیقاتی به عمل آورد اما چیزی دستگیرش نشد.
برخی گفتند که چون گوینده، پیر زن فقیری است، شاید در نظر گرفته که بدین وسیله استفاده ای بنماید!
لیکن سلطان متقاعد نشد و گفت:"من از سخنان این زن بوی حقیقت می شنوم"و تصمیم گرفت شخصا به این قضیه رسیدگی کند تا صحّت یا سُقم مطلب را کشف نماید لذا شبانگاه به منزل آن پیرزن رفت و آنجا استراحت نمود. مقارن نیمه شب آن پیرزن صالحه مترصّد روشن شدن چراغ بود و همین که نور چراغ، ظاهر گشت، به بالین سلطان رفت و سه مرتبه عرض کرد:
شاه چراغ ! شاه چراغ ! شاه چراغ !
یعنی ای شاه ! چراغ ، روشن شده است !
عضدوالدوله به صدق اظهارات آن زن صالحه پی برد و به سمت چراغ دوید و با کمال تعجب دید که روشنائی محو گردید و با ترک آن نقطه مجددا چراغ روشن گردید !
هفت مرتبه این روشن شدن چراغ و رفتن شاه بدان نقطه تکرار شد تا اینکه مقارن طلوع صبح صادق، دیگر چراغی دیده نشد.
………..
https://t.me/pourzargari_ir
148 viewsmohammad reza pourzargari, 07:05