پذیرش بیچونوچرای درستی و حقانیت «جلو زدن» در فرهنگ ما ریشه د | قــدرت تــغــیــیــرر...
پذیرش بیچونوچرای درستی و حقانیت «جلو زدن» در فرهنگ ما ریشه دوانده است. چندیپیش برای تعطیلات، به ساحل کارائیب رفته بودم. در حین مطالعه، گاهی نگاهم به میخانهدار میافتاد که با حالی نزار و وارفته به دریا خیره شده بود. پیش خود گفتم درست مثل مارمولکی در حال آفتاب گرفتن است. مقایسهای که میان او و خودم انجام دادم، باعث شد احساس خوبی نسبت به خودم پیدا کنم. او بیکار بود و در واقع فقط وقت تلف میکرد؛ در صورتیکه من داشتم یککار مفید انجام میدادم. مطالعه میکردم و چیزی یاد میگرفتم. خلاصه اینکه داشتم جلو میزدم. همهچیز به خوبی میگذشت تا اینکه بچهجنی درونی این سوال وحشتناک را مطرح کرد: «داری از چی جلو میزنی؟ چطور؟ و (از همه بدتر) چرا؟!»
این سوالات، عمیقا نگرانکننده و دلهرهآور بود و هنوز هم هست. آنچه از آن تعطیلات با خود به خانه آوردم، این فکر فوقالعاده نیرومند بود که چگونه دارم خودم را با هذیانی مرگشکنانه و با پرتاب مداوم خود به آینده تسکین میدهم. من آنطور که یک مارمولک وجود دارد، وجود ندارم؛ ترکیب میشوم، تبدیل میشوم و دائم در گذارم.