رنجآجین (با ما چه کردند؟) [بخش دوم و پایانی] حتی ژنهایش، | راهیانه
رنجآجین (با ما چه کردند؟)
[بخش دوم و پایانی]
حتی ژنهایش، نشان تجاوز استعمارگر دارند: مقالهای علمی را نشانم میدهد: در مطالعات اخیر ژنتیک مشخص شدهاست که در 75 درصد ژنهای برزیلیها، در سراسر کشور، ژن اروپایی وجود دارد. این میدانی یعنی چه؟ یعنی بسیاری از زنهای بومی، تجربههای تجاوز توسط اروپاییان در نسلهای گذشته را داشتهاند.
گذشته؟ کدام گذشته؟ حتی ذهن ِ برزیلی هم مجروح استعمار است: تحقیقات جدید در همین سالهای اخیر نشان میدهند که زنان برزیلی، تمایل شدیدی به رابطه با مردان اروپای غربی، استرالیا و امریکای شمالی دارند. باندهای قاچاق انسان، برای شکار زنان برزیلی، از مردانی با زبان و پوشش اروپایی و امریکایی استفاده میکنند و آنها را برای کار به عنوان برده جنسی، به این کشورها قاچاق میکنند. و این یعنی چه؟ یعنی بردهای با سابقهی چند قرن رنج، که حالا نه تنها به برده بودن خو کرده، که ذهنش، شیفتهی شکنجهگر تاریخ خویش شدهاست! و عمق نفوذ ِ یک تاریخ رنج را ببین که تا کجا ریشه داده است!
بیتاب میشوم: چطور چنین چیزی ممکن است؟ مردمانی که از بزرگترین بخشهای زندگیشان تا ریزترین اجزاء هویتشان، زخم استعمار داشتهباشد؟! از جنگلها تا پرچمشان، از دینشان تا ژنهایشان، از ذهنهایشان تا جغرافیایشان... ردّ خونی که یک تاریخ ادامه یافته. و چطور چنین اروپایی، چنین امریکایی، میتواند بیشرمانه امروز مدعی حقوق بشر، صلح، محیط زیست و ضدیت با خشونت باشد؟ جز این است که نخست باید به زشتی یک تاریخ از جنایت، تا همین امروز معترف باشد و عذرخواه؟ این، سویهی دیگر غرب است: مدرنیتهای برای سفیدهای اروپایی. تاریخی از رنج، که حتی روایت نشدهاست. تاریخی مسکوت. تاریخی که نیست. بُغضی هنوز در گلو.
به قیچی شدنمان میان دو تیغه فکر میکنم: استبداد داخلی و استعمار خارجی. تاب نمیآورم. اشکهایم، جلوی چشمهای متعجباش، جاری میشود. زیر لب، با بغض میگویم: "Yea brother! that's the way it was". (آری! این چنین بود برادر)
تصویر: تصویری نمادین از اعتراضات بومیان برزیل در هفته گذشته در پایتخت.