Get Mystery Box with random crypto!

دختر ایرانیِ حیدرآباد سیاست و عشق در کمپانی هند شرقی فرزانه | رادیو تراژدی

دختر ایرانیِ حیدرآباد
سیاست و عشق در کمپانی هند شرقی

فرزانه سالمی: بهار سال ۱۸۴۱ میلادی بود و چند مهمان برای صرف چای به یک عمارت فاخر انگلیسی در برکشایر دعوت شده بودند. چشم یکی از زنان مهمان موقع ورود به عمارت به چیزی خورد که باعث شد ناگهان به گریه بیفتد. بالای پله‌ها، تابلویی به دیوار بود که دو کودک را در لباس شرقی و جواهرات فاخر را نشان می‌داد. کیتی خودش را شناخت. از وقتی که برای آن پرتره ژست گرفته بود- یعنی ۳۵ سال پیش در هند- دیگر ندیده بودش. در این پرتره، کیتی و برادرش کنار یک پرده تیره‌رنگ ایستاده بودند و لباس دربار حیدرآباد را به تن داشتند. برادرش با اعتماد به نفس به نقاش چشم دوخته بود ولی چهره خواهر انگار حالتی از غم و آسیب‌پذیری را تداعی می‌کرد.
کیتی در چهار سالگی هند را ترک کرده بود و در انگلیس به عنوان یک مسیحی بزرگ شده بود و هیچ ارتباطی با گذشته شرقی‌اش نداشت. اما آن پرتره ناگهان شعله‌ همه خاطرات نیمه‌فراموش‌شده را زنده کرد. اینها خاطرات دورانی بود که او به عنوان کیتی شناخته نمی‌شد؛ بلکه اسمش نورالنسا صاحب بیگم بود. اشراف‌زاده‌ای از شرق، یا دقیق‌تر بگوییم، از ایران.
--
«گوش کن تا اندکی از غم دلی خالی کنم: کلکتّه، بر وزن البتّه، اعظم بلاد بنگاله و معمورترین بنادر هندوستان و مقر ریاست انگلیسیه است.»
«لارد بر وزن کارد، خطابی است جلیل‌القدر مانند خانی یا بیگلر بیگی که به اعاظم و سرداران از پیشگاه سلاطین مرحمت شود.»
می‌شود حدس زد که نویسنده این چند خط آدم جالبی بوده. او کسی نیست جز میرعبداللطیف شوشتری، فامیل دور بچه‌های همان تابلو نقاشی. او همزمان با وقوع قصه ما در حیدرآباد بود…

از کتاب پنج تراژدی
خرید از
Radiotragedy.com
ارسال تا پنج‌شنبه رایگان است.