2020-05-21 16:47:35
ما شاعران شعرِ خدایان خفتهایم
با زنجمورههای شما شعر گفتهایم
مستیم و مدهُوشیم و سراپا غزلسُرا
در باغ عافیت، شب و روزیست خفتهایم
با درد میشود که به تاراجتان شتافت
با واژهی سیاه که درونت شکفتهایم
ما راوی روایتِ حرِمانتان شدیم
از دست دادهایم ما شما را، شِنُفتهایم
در شهرهای ما همه اهل شجاعتاند
گویا منم بریده، بریده؛ بریدهایم
هر جا که بنگرید یکی رستم است و یل
آن چولیِ قزک، که بَرِ چوب، دُوختهایم
باران که خشک کرده همه سرزمین من
برفیست کآمده، زِ تگرگاش گُرِختهایم
دلگیر میشوم ز شما، عاصی از آسمان
بر این زمین گرم نخوردم، که رُستهایم
آوخ که درک، مینکنی گاهِ غروب را
نسلی بُدیم که با تنِ خورشید سُوختهایم
از بس ستارهی زمین ما را گرفته است
در آسمان، ستارهی بختی نجُستهایم
گویند حمید نام خدایانِ غافل است
این یک توهم است؛ دیریست گفتهایم
حمیدرضا عظیمی
توضیح: برخی دوستان در بیت دوم اشکال گرفتهاند.
مدهوش نیست. تلفظ مدهُش است اما چون با املای فارسی مساله پیدا میکرد مدهوش نوشته شد و برای تاکید بر تلفظ مدهُوش نگاشیدهام
https://www.instagram.com/p/CAcbP-Jp1n9/?utm_source=ig_web_copy_link
361 viewsedited 13:47