روزگار تاریکی از زندگیام بود. البته باید انتظارش را میداشتم؛ | مجله سلامت روان رنیک
روزگار تاریکی از زندگیام بود. البته باید انتظارش را میداشتم؛ من افسانه عشق واقعی را با تمام وجودم باور کرده بودم.
فکر میکردم برای هر شخصی نیمه گمشدهای وجود دارد که خالصانه او را دوست خواهد داشت و همه چیزش را به پایش خواهد ریخت.
من هم وارد رابطهای شدم و با خودم گفتم این همان عشقی است که میخواستم؛ همانی که مثل تایتانیک است. احساس میکردم که به هدفم رسیدم، انگار که آن رابطه تمام چیزی بود که میخواستم و زندگیام را برایش گذاشتم. هیچ وقت فکر نمیکردم که تیر خلاص خودم را در دستان کسی دیگر قرار میدهم.
رابطهام تمام شد و تمام زندگی من هم سیاه شد!
متنی که خواندید در مورد شخصی دلشکسته است که رابطه جدیاش را تمام کرده و سعی کرده خودش را مجدد بسازد و حالش خوب شود. اگر شما هم در چنین شرایطی هستید، این مطلب از آکادمی رنیک را بخوانید.
راهنمای کوتاهی برای کسانی که خودشان را در رابطه قبلیشان گم کردهاند