Get Mystery Box with random crypto!

#دلم_درگیرته #پارت10 - فعلاً باید بخوای! - فقط به خاطر سیم | رمان‌های آسمان ۶۵ ❤دلم درگیرته

#دلم_درگیرته


#پارت10

- فعلاً باید بخوای!

- فقط به خاطر سیما تحملت می‌کنم.

- نکنی چیکار کنی؟ بعد از ظهر بیا امضاها رو بزن.

روش و برگردوند و رفت سمت پرایدش و سوار شد و رفت

بیشعور تا بی‌پول شد میاد سراغ من… انقدر پولاش و به باد داده دیگه کسی حاضر نیست هیچ پولی بده دستش … حاضرم نیست قبول کنه نمی‌تونه تو این کار موفق شه... رفتم سمت ماشینم و سوار شدم و حرکت کردم… خیلی زود رسیدم دانشگاه و ماشین و پارک کردم و پیاده شدم و وارد دانشگاه شدم… نگاهی به ساعت انداختم… هنوز تا شروع کلاس زمان داشتم… رفتم نشستم رو نیمکت تو محوطه و منتظر شدم تا کلاس شروع شه.

- زود اومدی؟
با صدای مردونه‌ای سرم و بلند کردم… دیدم مهبد افتخاری یکی از پسرهای شیطون کلاس با یه لبخند نگاهش به منه… سریع از جا بلند شدم و بی‌توجه بهش رفتم سمت کلاس… با دستی که پشت کمرم نشست شتابزده خواستم برگردم عقب که همزمان محکم هلم داد به جلو… جیغی کشیدم و نتونستم تعادلم و حفظ کنم و روی دو تا دست‌هام رو زمین سقوط کردم… با درد تو دست‌هام تو جام نشستم و سریع سرم و برگردوندم عقب… همزمان استاد عابدی در حال که نگاهش به جلو بود بی‌توجه از کنارم گذشت…