Get Mystery Box with random crypto!

#دلم_درگیرته #پارت15 - الان خیلی بهتر شده… زیادم قرار نیس | رمان‌های آسمان ۶۵ ❤دلم درگیرته

#دلم_درگیرته


#پارت15



- الان خیلی بهتر شده… زیادم قرار نیست بمونن.

- یعنی الان تو خونه تنهایی؟

سری به نشانه تأکید تکون دادم

ادامه داد: من که تنهایی خیلی می‌ترسم.

- تو دلم و خالی نکن.

- تو که گفته بودی نمی‌ترسی؟

- اگه کسی نترسونم.

خندید
- آها!

با صدای زنگ گوشیم از کیفم درش آوردم و نگاهی انداختم… با دیدن شماره مخاطب عصبی رد تماس دادم و انداختم تو کیفم.

زهرا نگاهی به کیفم انداخت و پرسید: کی بود انقدر عصبانی شدی؟ شوهر سابقت بود؟

متعجب نگاهش کردم
- از کجا فهمیدی؟

- از عصبانیتت حدس زدم.
موشکافانه ادامه داد: بعد چند سال هنوز با هم در ارتباطین؟

- مگه دیوانه‌ام ارتباطم و باهاش ادامه بدم وقتی می‌دونم با یکی دیگه‌ست... فقط چند روزه یه ریز تماس می‌گیره… منم نمی‌خوام صداش و بشنوم… بیا در موردش حرف نزنیم… حالم بد می‌شه.

- باشه نمی‌خوام باز ناراحتت کنم… فقط امروز حلقه‌ات و ننداختی؟

نگاهی به دستم انداختم