#بزرگسال - من مگه میخوام با اون بخوابم که اینطوری میکنی؟چته ساره؟ ساره لیوان را در سینی میکوبد و بغضش می ترکد - آره، اصلا برو با اون باش...سارهٔ بدبخت کیه؟ هه منه احمقو بگو فکر کردم فراموشش کردی که بامن ازدواج کردی ایمان با دیدن حرص خوردن ساره لبش را درون دهانش می برد و دستی به ریشش می کشد تا جلوی خندهاش را بگیرد ساره برمیگردد و ایمان را با چشمان خندان میبیند چشم غرّه میرود و صدایش را بالا میبرد: - آره بخند راحت باش، خوب منو زجر کش کن یه ماه از عروسیمون نگذشته بعد تو یاد عشق قدیمیت افتادی که شام دعوتش میکنی؟ من اینجا نمیمونم و با پایان حرفش به سمت خروجی آشپزخانه پا تند میکند که ایمان از پشت ساعدش را چنگ میزند - چه لوس شدی تو دختر - ولم کن ایمان میخوام وسایلمو جمع کنم برم تا با ماهک جونت راحت تر هرزه بازیاتو کنی! ایمان عصبی می شود و روی خوشش را زیر پا میگذارد - خفه شو! این سلیطه بازیا رو تموم کن تا نگرفتمت زیر مشت و لگدم ساره با بهت خیره اش می شود و پوزخندی روی لبش می نشیند - بیشتر ماهک جونتو خوشحال کن آفرین! من زنتم عوضی بعد عشق سابقتو میخوای بیاری خونه که ازش پذیرایی کنم؟ ایمان خون به رگ هایش نمی رسد و ساعده اورا به ضرب رها میکند: - ساره از جلو چشمام گمشو...زود باش برای آنکه حرصش دربیاید شانه بالا میاندازد: - باشه ولی دیگه پیش تو برنمی گردم، اصلا منم مثل تو میرم تمام کسایی که دنبالم هستن پیشنهاد دوستیشونو قبول میکنم اصلاً شاید زیر خوا... حرفش تمام نمی شود که گلویش به حصار دستان ایمان در میآید و به دیوار کوبیده میشود ایمان با حالت عجیبی می غرّد - امشب شب آخرته زنده نمیذارمت ساره و با پایان حرفش.. https://t.me/+nu0dfyvPMeo1OTdk https://t.me/+nu0dfyvPMeo1OTdk https://t.me/+nu0dfyvPMeo1OTdk #عاشقانه_ترین_رمان_سال 194 views17:17