#دلم_درگیرته #پارت47 - نه بابا مگه دیوونهست بعد این همه سال؟ بعدشم اون فکر میکنه متاهلم… با این کارایی هم که باهام میکنه به نظرت دوستم داره؟ - راست میگی… حالا چیکار کرده؟ - گواهینامم و برداشته. - چی؟ چجوری؟ - خیلی راحت کیفم و گرفت و از تو کیف پولم برداشت. خندید - چرا جلوش و نگرفتی؟ مستاصل نگاهش کردم - چه جوری؟ با خنده گفت: خب راست میگی تو که نمیتونستی بهش نزدیک شی. - کوفت! کجاش خنده داشت؟ خنده رو لبش ماسید - شاید اگه به جای رحمان با اون ازدواج میکردی الان زندگیت یه جور دیگه بود. 254 views17:16