#پارتچهلیک #میــخــواهم_اربــــابـــت_باشــم عماد سریع از | •|میـ🔥ـخواهم اربـــابت بــ💦ــاشم|•
#پارتچهلیک #میــخــواهم_اربــــابـــت_باشــم عماد سریع از ماشین پیاده شد رفت با نگرانی کفش هام رو پوشیدم . کیارش داداش عماد سرش خونی بودو افتاده بود زمین علیخانم بالا سرش وایساده بود . عماد با علیخان صحبت میکرد بعد دست کیارشو گرفت بلندش کرد…