#دختر_شیطان #عصبی از جام بلند شدم و گفتم:چجوری کنار بیا | •|میـ🔥ـخواهم اربـــابت بــ💦ــاشم|•
#دختر_شیطان
#عصبی از جام بلند شدم و گفتم:چجوری کنار بیام اخه؟تو میفهمی من از #نه سالگی تا الان چی کشیدم؟همیشه فکر میکردم من یه #دختر بچه #طلسم شدم ولی الان میبینم نه قضیه #بدتر از اونیه که فکر میکردم.
ئاکام:آروم باش اونقدرا هم که فکر میکنی #گرگینه بودن بد #نیست
#اشکامو که تند تند می ریخت #عصبی زدم کنار و با داد گفتم:مگه من از #نژاد یه گرگینه تنهام؟اره؟نه نیستم من #خون یک شیطان توی رگامه....
با گذاشتن #لباش رو #لبام بقیه حرفمو فراموش کردم که دستشو اروم برد وسط پامو به به*شتم چنگی زد که #آه خفه ای بین لباش کشیدم
میخای ادامه شو بخونی؟ پس بدو تو چنل دختره دو رگست و خوناشاما دنبال خونشن ولییی... این رمان صحنه باز داره لطفا بچه مچه وارد نشه