عنوان «ابنرسولالله» مستقيماً توسط شخص رسولالله (ص) به حضرت امام حسن و امام حسين اعلام شد. در اين مورد روايات شيعه و سنی كاملاً متّفق است. اين روايات جملگی گواهند كه اين دو امام معصوم ميراثبر ظاهر و باطن و جسم و جان و ملك و ملكوت از حضرت رسول اكرم (ص) میباشند. اين سه وجه برای ترجمه واژه «ابن» است. زيارت عاشورا میفرمايد: «اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ رَسُولِ اللهِ».
ولذا وقتي ميگوييم «اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ رَسُولِ اللهِ» سه مسأله بسيار مهم وجود دارد: اول: انتقال صفات موروثی رسول خدا (ص) به حضرتاباعبدالله (ع)، دوم: معارج روح و اخلاق كريمه و تربيت در دامن تربيتی رسول خدا (ص)، سوم: ميراثبری تمام معارف و اسرار و علوم رسول خدا (ص) به حضرتاباعبدالله (ع).
بنابراين «اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ رَسُولِ اللهِ» يعنی: ای كسی كه پسر رسول خدا (ص) هستی و تمام صفات موروثی حضرت به تو منتقل شده است؛ ای كسی كه پسر رسول خدا (ص) هستی و تمام اخلاق كريمه و رفتارحسنه رسول خدا (ص) به تو منتقل شده است؛ از همه مهمتر، ای كسی كه پسر رسول خدا (ص) هستی و ميراثبر تمامی علوم و اسرار و تجلّيات ملكوتی و خليفةاللهی حضرت رسول اكرم (ص) میباشی.
يعنی اگر جبرئيل به رسول خدا (ص) نازل شده، به تو هم نازل میشود. اگر رسول خدا (ص) مسجود ملائكه است، تو هم هستی. اين اسرار در زيارت وارث نيز آمده است كه میفرمايد: «اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا وَارِثَ آدَمَ صَفْوَةِ اللهِ» يعنی حضرت اباعبدالله (ع) ضمن آنكه فرزند حضرت آدم (ع) میباشد، وارثش هم میباشد. با اينكه هزاران سال فاصله ميان آنهاست. البته به بقيه انسانها نيز میتوانيم بگوييم «يابن آدم» يعنی ای فرزند آدم، همچنانكه حضرت مولا (ع) در نهجالبلاغه فرموده است. ولی نمیفرمايد «يا وارثَ آدم». چون وارث حضرت آدم كه «عَلَّمَ الاَسماء كُلَّها» بود، فقط حضرت اباعبدالله الحسين (ع) است.
اكنون میخواهيم اين سه وجه را در مورد حضرت اباعبدالله الحسين (ع) شرح دهيم، يكی وجه ژنتيكی و نسبی حضرت است، يكی وجه تربيتی، يعني دامن تربيتی كه حضرت در آن تربيت شده است و يكی هم وجه ميراثبری است كه ببينيم حضرت أباعبدالله الحسين (ع) چه چيزهايی از رسولالله (ص) به ارث برده است.
با تدبّر در لفظ «ابن» و كشف معارف و اسرار اين واژه در زيارت عاشورا میتوان به عظمت وجودی حضرت اباعبدالله الحسين (ع) يك قدم نزديكتر شد. عجيب است كه در زيارت عاشورا حتی اسم دشمنها را هم با «ابن» میآورد. مثل يزيد بن معاويه و معاوية بن ابی سفيان. چرا؟ برای اينكه معارف و مفاهيم موجود در كلمه «ابن» در اين سه شأن درباره معاندين اهل البيت (ع) نيز مشخص شود. شأن نَسبی و ژنتيكی، شأن تربيتی و شأن ارثبری.
اگر در مصاديق اين سه معنی درباره معاويه و يزيد فكر شود، متوجه میشويم كه خون هند جگرخوار و ابوسفيان به عنوان رهبران فرهنگ منحط و پست در رگهای معاويه و يزيد است و دامن تربيتی اين دو نفر از كينهتوزترين دشمنان اسلام و دشمن پيامبر (ص) سرچشمه میگيرد و ميراثی كه از آنان میبرند، جز كينهتوزی و فساد دوران جاهليت و انتقام از بنیهاشم و رسول خدا (ص) چيز ديگری نبود. لذا فقط اگر به مصاديق اين سه معنی كلمه ابن در مورد معاويه و يزيد فكر كنيد، از اينكه به معاويه و يزيد اميرالمؤمنين، خطاب شوند، حالتان به هم میخورد. شما كه ابوسفيان را میشناسيد، شما كه هند را میشناسيد كه جگر سيدالشهداء لشگر رسول خدا (ص) يعنی حضرت حمزه را با دندان پاره كرد. آيا باز هم يك چنين عصاره خباثت و پليدی خواهد توانست كه در اسلام، أميرالمؤمنين خطاب شود؟!