Get Mystery Box with random crypto!

#پارت۵ امروز سومین روز از امدن به مدرسه جدید است و در ر | "رویــــــــــای تلخ"

#پارت۵







امروز سومین روز از امدن به مدرسه جدید است و در راه بازگشت به خانه،بایکی از پسرهای همکلاسی ام حرفم شدو دراخر به کتک کاری...!
دختری نبودم که حرف زور بشنوم و اعصاب خراب این چن وقت،خالی شد سرهمان پسر به ظاهرخوب که اسمش عباس بود،وازچاقی با گٌراز هم حیف است مقایسه شود.
دوماه از آمدن به اینجا میگذره و و در این مدت با محیط مدرسه و محله جدیدمان خو گرفتم.امروز اولین امتحان ریاضی رو قراره بدیم،از دیشب تا الان زیاد تمرین نکردم مثل همیشه بیخیال بودم.
پانزده مونده تا معلم بیاد و با بغل دستیم که دختر ساکت و آرومی است،ریاضی کار میکنم اخه درساش ضعیفه.
بعداز چن دقیقه،مهسا کتاب به دست اومدو گفت:نرگسی این مسئله خیلی سخته،هرچی میخونم نمیفهمم میتونی حلش کنی؟
_بده ببینم
راست میگفت خیلی سخت بود ولی بهرزحمتی بود حلش کردم و رفتم سر میزش:بیا ببین میفهمی یا توضیح بدم؟
مهسا بعداز ثانیه نگاه کردن گفت:راستش نمیفهمم..!
میخاستم توضیح بدم که معلم داخل شد،بعدازسلام واحواال پرسی گفت:هرکی اشکال ذاره بیاد برطرف کنه تا امتحانو شروع کنیم.
مهسا اولین نفری بود که رفت و جواب سوالش راگرفت،بعدازاون هم چندنفری رفتن ونشستند.
خانم شمسی رو خیلی دوست داشتم،ولی زیاد طرفش نمیرفتم خانم شمسی هم یکی از پسرهاروکه درسش ازهمه بهتر بود و خیلی دوست داشت.
امتحان شروع شد و تقریبا اخرین نفری بودم ک برگه امتحان به دستم رسید،بانام خدا شروع کردم،نیم ساعتی سرم توبرگه بود که به سوال سختی برخوردم..بارم سوال هم ۲نمره بود،اووه ازخیرش نمیشه گذشت.
به بقیه نگاه کردم دیدم همه پسرا دارند درو دیوارو نگاه میکنن دخترام بدتراز اونا...مهسا و نازگلم طبق معمول،مشورتی امتحان میدادن!
یه ده دقیقه ای نگاه کردم به سوال ولی یادم نیومد،برگه مو دادم و از کلاس خارج شدم.خیلی خراب کردم.
بعدازمن،نازگل و مهسا هم اومدن.بعداز چن دقیقه زنگ خورد و وحشی هاازکلاس آزاد شدند.
مثل همیشع زیر درخت کنار درخروجی با مهسا ونازگل نشستیم.
نازگل:مهسا اون پسره کیه؟
مهسا:کدوم؟
_همون که تیشرت قهوه ای پوشیده؟
مهسا:اها اون مهدیه کلاس شیشمیه
_اهاا
نرگس:مهسا یه دختره هست انگار زرنگه،قیافه خوبیم نداره کیه؟
مهسا:اون سحرع