Get Mystery Box with random crypto!

#پارت۶ نرگس:چجور دختریه؟ مهسا:دختر بدی نیست ولی خیلی ازخود را | "رویــــــــــای تلخ"

#پارت۶

نرگس:چجور دختریه؟
مهسا:دختر بدی نیست ولی خیلی ازخود راضیه..
نرگس:اره منم ازش خوشم نیومده
نازگل:نبابا دختر خوبیه چن باری به من سلام کرده
نرگس:کجاش خوبه؟
نازگل:اه نرگس همه رو ک نمیشه از رو قیافه شناخت.
نرگس:درسته نمیشه از رو قیافه شناخت ولی رفتار ادم شخصیت هر ادم و نشون میده،منم رفتارشو دیدم و میگم ادم خوبی نیست..
نازگل دهن کجی میکنه سمتم و میگه:هی چرت بگو
مهسا:رااستی نرگس یه چی بگم؟؟
_بگو عزیزم نترس
مهسا:بروبابا کی از تو میترسه،اثن نمیگم
_هههههه خو بگو حالا
نازگل:میخوای من بگم مهسا؟
مهسا:نه خودم میگم باید همه رو تعریف کنم..
نرگس:خو بگو الان زنگ میخوره عنه
مهسا:اووووم ببین نرگس از پارسال که اومدیم اینجا خب؟
_خو و درد
مهسا:کوفت بگو خب
_خب؟
مهسا:بعداز اینکه اومدیم نزدیک یه ماه بعدش دیدم پسرا خیلی سروگوششون میجنبه و بهم گیر میدن،منم که از دنیا بیخبر اثن نمیدونستم پسر چی هست،یهو نازگل پرید وسط حرفش و گفت:اره جون خودت تو نمیدونی..
منم خندیدیم و مهسا ادامه داد:سرکلاس چن باری چند تا برگه کوچولو رسید دستم،ولی نمیدونستم کی داده و چرا داده،چند وقتی گذشت تا اینکه دیدم همین بنیاامین رحیم پور،خیلی هواموداره وسرکلاسم چن باری دیدم که داره راس راس نگام میکنه،یه چن ماهی ک گذشت دیدم نه منم همچین بدم نمیادازش ولی به روی خودم نمیوردم..
دوباره نازگل با قیافه حق ب جانب گفت:تو که نمیدونستی پسر چیه،چیشدعزیزم یهوفهمیدی پسر چیه..
و خودش غش غش خندید منم خندم گرفته بود مهسام همینطور..
نرگس:خو مهسا ادامش؟
مهسا:اره دیگه چن باری ام دیدم با یه دختره کلاس پایینی تر،میرن و بازی میکنن ودست همو میگیرن،حالم گرفته میشد وقتی میدمشون ولی بازم به روی خودم نمیوردم تا اینکه دیدم تابستون رو در ودیوار مدرسه و کوچمون پرشده ازB:M
اینجوری شد که فهمیدم اونم دوسم داره بعدشم که از زبون چن نفری شنیدم که بنیامین خیلی مهسا رو دوس داره،ولی دختره(مهسا)محلش نمیزاره،الانم ببین اون گوشه وایستاده داره نگاه میکنه:'
نرگس:عـــــــجــــــــب..مهسا جون چندسالته؟
_۱۱سال
_خب اون چندسالشه؟
_۱۱سال
خنده بلندی کردم و گفتم:آخ مهساااا چرت نگوو که دلم درد گرفت از خنده
_نگفتم که بخندی نرگس.
_خب عزیز دلم،شاید یکم به هم توجه داشته باشین ولی نمیشه گفت که شما همو دوست دارین.
_ولی نرگس من فکر میکنم خیلی دوسش دارم،وقتی صبا میام مدرسه یه ذوقی دارم که نگوو
نازگل با نیش باز گفت:عزیزم ذوقت بخاطر دیدن منه..وخندید
منم خندیدم و گفتم :مهسا بیخیال رحیمی پوور،ازین خط ها هم بکش بیرون
مهسا میخواست حرف بزنه که زنگ کلاس و زدن و مجبور شدیم بریم کلاس.جریان مهسا وبنیامین امتحان ریاضی و کم رنگ کرده بودونمره مهم نبود برام،وتازنگ اخر بیهوده گذشت.