2022-07-30 21:53:36
چوبِ جهالت...
علی مرادی مراغه ای
هر زخم و تیری که بر تن مان نشسته چه از سوی بیگانگان و یا از خودمان، تفاوتی نمیکند اگر خوب بنگریم در انتهای تمامی آنها پرِ جهالت مان هویداست! وقتی سرگور اوزلی سفیر انگلستان در 1811م آماده ماموریت خود به ایران میشود، پادشاه انگلستان جرج سوم به او فرمان جالبی میدهد، اینکه در ایران، قبل از هرچیز بکوشد تا هرگونه کتب خطی و کمیابی را که به زبان فارسی و عربی پیدا کند خریداری و به انگلستان بفرستد، حتی سالیانه بودجه ای به اندازه ۶۰۰ پوند طلا برای اینکار در نظر میگیرد:
«شما اینگونه کتب خطی را باید با کمال دقت جمع آوری و به وزیر امور خارجه ما بفرستید که در بریتیش موزیم محافظت شود».
(مجله وحید، علی مشیری، اوضاع سیاسی ایران بین سالهای... جلد5، سال ۱۳۴۶،ص ۲۹)
و در راستای همین سیاست، می بینیم پس از ورود سرهارفورد جونز وزیر مختار بریتانیا، بلافاصله او در مدت کوتاهی 14قاطر بار، تنها از استان فارس جمع آوری و به انگلستان گسیل میکند!
(آخرین روزهای لطفعلی خان زند، هارفورد جونز...ص158)
و به مدد همینهاست که لرد کرزن یکی از ذیقیمت ترین منابع تاریخی یعنی کتاب «ایران و قضیه ایران» را می نویسد.
البته روسها نیز در جریان ترکمنچای، اسناد خطی و كتابخانه بسيار ارزشمند بقعه شيخ صفى الدين اردبيلى را به روسیه منتقل کردند...
همین دیروز خبر آمد که پرتره مظفرالدین شاه اثر کمال الملک از کاخ گلستان «مفقود» شده...!
ما ایرانیان در تخریب ذخایرمان، اصلا به بیگانه مجال نداده ایم، چون در ایران هر سلسله که بقدرت میرسیده اولین کاری که کرده نابودی آثار سلسله قبلی بوده...! و البته ظهور مورخین جیره خوار برای تخریب گذشته...!
تنها به چند نمونه بسنده میکنم:
آقامحمدخان پس از بقدرت رسیدن، حتی از استخوانهای کریم خان نیز نگذشت و ظلالسلطان آینه کاریهای روی ستونهای عالی قاپو و چهل ستون را از میان برد و دستور داد روی نقاشیهای نفیس چهل ستون را با گچ بپوشانند او بسيارى از كاخها و شاهكارهاى ممتاز صفوی را كه موجب حيرت سياحان خارجى بوده نابود ساخت«از قصور متعددى كه شاردن در سفرنامۀ خود آورده اكنون بجز دو سه بناى خراب چيزى باقى نمانده همه را ظل السلطان ويران كرده».
( آلمانی، هانری رنه د.، سفرنامه از خراسان تا، ...ص۹۰۲)
او حتی پس از تخریب از خاک آنها نیز نمیگذشته و مصالح آنها را به دهقانان می فروخته!
(همان منبع...ص77)
حاج سیاح مینویسد که وقتی از او پرسیدم چرا این آثار را تخریب میکند در پاسخ گفت که شاه بابام(ناصرالدین شاه) خواسته!
اما وقتی رضاشاه بقدرت رسید کوشید هرچه از قاجاریه مانده نابود سازد و اینکار از همان شب 9آبان1304ش که قاجاریه از سلطنت خلع شد آغاز گشت شبانه، سردرهای عمارتهای دولتی که نام قجر بود نابود ساختند حتی به کاشیهای سر در مدرسه سپهسالار که با خط زیبای میرزا غلامرضا خوشنویس نوشته شده بود و کاشیهای سرِدرِ مسجد شاه که نام فتحعلیشاه بود رحم نکردند!
(دولت آبادی، حیات یحیی...1361...ص400)
و برداشتن«عدل مظفر به امر رضاشاه از بالای درب مجلس».
(خاطرات و خطرات، هدایت... ص410)
و سپس بنام مدرن کردن، نوبت به نابودی دروازهای تهران رسید که مملو از آثار هنری و کاشیکاریهای زیبای قاجاریه بود.
(تاریخ بیست ساله، مکی...ص49)
انگار بدون نابودی آن آثار امکان مدرن کردن نبود!
به دستور کریم آقابوذرجمهری رئیس شهرداری، هر شب پرچمهای قرمزی بر سر خانه نصب میشد و بدنبال آن، شهرداری برای خراب کردن آنها سر می رسید»!
(تکمیل همایون، تاریخ اجتماعی و فرهنگی ایران...ج3ص39)
عین السلطنه در تخریب سر درِ زیبای الماسیه بدستور رضاشاه می نویسد:
«پاك خراب کرده اند و یک درِ اتومبیل رو بزرگ ساخته اند کاّنه درب گاراژ!. گفتند این خرابى سرِدر براى کتیبه ناصرالدین شاه بوده که به خط بسیار خوشی با آب طلا نوشته شده بود»
(خاطرات عین السلطنه ...ج10ص7699)
و بگذریم که این رشته سرِ دراز دارد تخریبهای عدیده یِ سرِدر باغ ملی، تکیه دولت، عمارت خوابگاه، درب سعادت، کاخ گلستان، دروازه ارگ سمنان و شاهکارهای دیگر...
اما به دوران انقلاب که می رسیم دیگر به تیشه و کلنگ اکتفا نمیگردد چون ابزارهای تخریب، حسابی پیشرفته اند و آقای خلخالی، بولدوزر و بیل مکانیکی به خدمت می گیرد!
اما در این تغییرات، نباید از یاد برد که همیشه میلیونها ایرانی دل در گروِ تخریب داشته اند اما بعدها تبری جسته و آنها را به گردن یک نفر انداخته اند...
امروزه، نسخه های خطی بیشماری را باید در موزه های اروپایی بیابیم اما گاهی میگویم خدایا شکر که این غربیان آنها را از ایران بیرون کشیده و برده اند تا حداقل سالم نگهداشته اند! چون اگر دست ما می ماند حتما از بین می بردیم!
https://telegram.me/salehnikbakht
773 views18:53