درس هایی از اصول فقه @samaat اصول لفظیه تعریف اصول لفظیه | ❇کانال حقوقی سمات❇
درس هایی از اصول فقه
@samaat
اصول لفظیه
تعریف اصول لفظیه:
به اصولی که مخاطب را در فهم و تشخیص مراد متکلم یاری می نماید اصول لفظی می گویند.
کاربرد اصول لفظیه:
برطرف کردن شک و تردیدی است که نسبت به مراد متکلم ایجاد شده است.
مستند اعتبار اصول لفظی:
تنها بنای عقلا ( بناء عقلا) بر عمل و استناد به آنها در خطابات رایج میان آنان همراه با تأیید و امضای شارع است.
@samaat مهم ترین اصول لفظیه:
:اصالت حقیقت:
مجرای آن جایی است که مراد گوینده از جهت اراده معنای حقیقی یا مجازی از لفظ، مشکوک است و نشانهای بر اراده معنای مجازی موجود نیست. در چنین موردی با اجرای اصل حقیقت، سخن او را بر معنای حقیقی حمل میکنیم.
مثال:
در ماده 840ق.م چنین می خوانیم:وصیت به صرف مال در امر غیر مشروع باطل است.در این ماده،لفظ غیر مشروع در معنای حقیقی خود،یعنی امر حرام،استعمال گردیده است.اگر شخصی تردید کند که آیا این لفظ در معنای حقیقی خود استعمال گردیده یا در معنای مجازی(کراهت)استعمال شده است،با اجرای اصالت حقیقت،معنای حقیقی،مقدم می شود. @samaat
اصالت عموم:
هرگاه لفظ عامی ( عام) استعمال شود و تخصیص آن مشکوک باشد، اصل عموم جاری میشود و در پرتو آن، عمومیت لفظ بر گوینده و شنونده حجّت خواهد بود.
اصالت اطلاق:
در لفظ مطلقی ( اطلاق) که به جهت احتمال وجود قید احتمال تقیید میرود، اصل اطلاق جاری میشود و در پرتو آن، اطلاق لفظ بر گوینده و شنونده حجّت است.
اصالت عدم تقدیر:
چنانچه در سخن گوینده احتمال تقدیر لفظ خاصی داده شود، اصل، نزد عقلا عدم تقدیر است، مگر دلیلی بر تقدیر وجود داشته باشد.
اصالت عدم اشتراک:
چنانچه در مورد لفظی جز معنای حقیقی معلوم احتمال وجود معنای حقیقی دیگری داده شود که از آن به لفظ مشترک تعبیر میشود با اجرای اصل عدم اشتراک، آن معنای محتمل منتفی میگردد.
اصالت عدم نقل:
اصل عدم نقل در موردی جریان دارد که معنای لفظی معلوم است، لیکن نقل آن از معنای معلوم به معنای دیگر مشکوک است. با اجرای اصل یاد شده، احتمال نقل منتفی میشود.
اصل عدم قرینه:
در موردی که وجود دلیل بر ارادۀ خلاف ظاهر کلام، مشکوک باشد، مقتضای اصل عقلایی، عدم وجود آن دلیل و قرینه است. @samaat
اصالت ظهور:
مجرای اصل ظهور جایی است که لفظی در معنایی ظهور دارد، امّا بدون دلیل و نشانه، احتمال ارادۀ خلاف آن داده شود. با اجرای اصل ظهور، چنین احتمالی، منتفی و کلام بر معنای ظاهر خود حمل میگردد.
مثال:
در ماده 1068 ق.م چنین می خوانیم:تعلیق در عقد موجب بطلان است.اگر نسبت به مراد قانونگذار تردید نماییم که آیا معنای ظاهری لفظ بطلان مورد نظر وی بوده و یا آن که مراد او فراتر از ظاهر آن لفظ است،مثلا عدم نفوذ مورد نظرش بوده است،در چنین شرایطی حکم می نماییم به این که آن چه مورد نظر قانونگذار بوده چیزی جز ظاهر لفظ نیست.
نکته اول:
اگر شکی پدیدار شود که آیا کلمه یی از کلام متکلم افتاده یا نه مجرا اصل عدم تقدیر ولی اگر شک شود معنای مورد نظر متکلم همان معنای ظاهر کلام است یا معنای دیگر،مجرا اصالت ظهور است. @samaat نکته دوم:
اصل عدم نقل و اصل عدم اشتراک از ملحقات اصالت عدم تقدیر می باشند.
نکته سوم:
اگر قرینه ای موجود باشد که باعث آشکارسازی مراد متکلم گردد دیگر اصول لفظیه ای در کار نخواهد بود.