Get Mystery Box with random crypto!

شروع رمان #کاژه روایت واقعی باپایان خوش به قلم سارا.ص #۸۲ من | کانال اختصاصی رمان های سارا(کاژه)

شروع رمان #کاژه روایت واقعی باپایان خوش به قلم سارا.ص
#۸۲
من هنوز ازش عصبانی بودم
کلافه و بی حوصله گفتم
+...میشه حرف بزنیم؟

آراز نیم نگاهی بهم کردو گفت
-...آره حتما ولی فکر میکردم همه چی حل شده و چیزی برای حرف زدن نمونده
+...مونده

ماشین رو کنار زدو گفت
-...خب بگو می‌شنوم

یه نفس عمیق کشیدم کلی حرف تو سرم بود
دلم میخواست بگم چرا همه چیز برات انقدر عادی و بی اهمیته
چرا بدون هماهنگی بامن کامران رو آوردی اینجا

اما وقتی لب باز کردم هیچ حرفی نتونستم بزنم
آراز صدام کرد

دوباره نفس عمیقی کشیدم تا ذهنمو جمع و جورکنم و باصدایی که یکم می‌لرزید گفتم
+...چرا بدون هماهنگی بامن به کامران گفتی بیاد؟

+...چون نمی‌خواستم بخاطر یه سوتفاهم کوچک مشکلی پیش بیاد بهرحال چندوقت دیگه دوباره قراره ببینیمشون

با دهن باز نگاش کردم ...بااین شرایط بازم میخواست منو ببره تو اون جمع
آراز جدی نگام کرد و گفت

-...من به بچها قول دادم اصلا نمیخوام بدقول شم اون مهمونی برام مهمه پس باهم میریم
دیگه منتظر حرفی از من نشد

ماشینو روشن کردو حرکت کرد
میتونستم بگم نمیام
نمیتونی بزور منو ببری جایی که راحت نیستم
ولی...
برای مطالعه ادامه رمان اپلیکیشن #باغ_استور نصب کنید و رمان #کاژه رو سرچ کنید
https://t.me/BaghStore_app/693
اگر گوشی #اپل دارید کافیه برنامه باغ استور رو از اپل استور دانلود کنید و طبق راهنمای زیر نصب و راه اندازی کنید
https://t.me/BaghStore_app/709


Join t.me/saraa_novell