Get Mystery Box with random crypto!

شروع رمان #کاژه روایت واقعی باپایان خوش به قلم سارا.ص #۸۷ آرا | کانال اختصاصی رمان های سارا(کاژه)

شروع رمان #کاژه روایت واقعی باپایان خوش به قلم سارا.ص
#۸۷
آراز رفت جواب بده
منم نشستم روی تخت

یقمو مرتب کردم و قبل از اینکه آراز برگرده از اتاق زدم بیرون

نمی‌خواستم بیشتر از این پیش بریم و مطمعن بودم اگه آراز برمیگشت نمی‌تونستم متوقفش کنم ...وارد سرویس شدم

بااب یخ خودمو شستم تا التهابم کمتر شه
رفتم بیرون آراز نگام کردو گفت
-...تازه به جاهای خوبش رسیده بودیم چرا بلندشدی ؟
+...اممم چیزه...من باید برم دیگه

رفتم سمت کیف و وسایلم
آراز پشت سرم اومد کیفمو ازم گرفت و گفت
-...امادفعه ی بعد دیگه خبری از نصفه و نیمه پیش رفتن نیست

دهنم خشک شد نمی‌دونستم چی بگم
خودش گفته بود تا نخوام کاری نمیکنه
اما حالا...

فقط سرتکون دادم
سریع لباس پوشیدم آراز برام آژانس گرفت و قبل از اینکه سوار شم گفت

-...به حرفام فکر کن جدی گفتم
بازم هیچی نگفتم و سوارشدم
تمام طول مسیر ذهنم پیش آراز وحرفاش بود
کلی سوال توذهنم بود

همه ی رابطها آنقدر زود وارد فاز جنسی میشن؟
بذارم کامل بهم دست بزنه یانه!
کار درست چیه؟
اصلا دارم راهه درست رو میرم یانه!
باید به آراز کامل اعتماد کنم یانه!

انقدر فکرای مختلف کردم تا رسیدیم

توکانال وی آی پی  رسیدیم به پارت 173 اگه توام دوست داری پارتهای بیشتری بخونی همین الان به آیدی زیر پیام بده و فقط با37 تومان عضو کانال وی آی پی شو
@sjo_sara