Get Mystery Box with random crypto!

شروع رمان #کاژه روایت واقعی باپایان خوش به قلم سارا.ص #۱۰۶ هر | کانال اختصاصی رمان های سارا(کاژه)

شروع رمان #کاژه روایت واقعی باپایان خوش به قلم سارا.ص
#۱۰۶
هرجاییمو که لمس میکرد حسش برام هزار برابر شده بود
لباسامو بیرون اورد

روی تخت خوابوندم و خودش بلند شد
نمیدونم کجارفت امابعداز چند لحظه برگشت و یچیزی مثل کمربند سبک رو روی بدنم کشید
نفسام تند شده بود

این سیاهی بقیه حسام رو چند برابر کرده بود
بالاخره گرمی لباشو روی بدنم حس کردم و لذت واقعی شروع شد

دیگه به هیچی نمیتونستم فکر کنم
آراز همه جامو میبوسید و من مثل مار به خودم میپیچیدم
منو چرخوند روی تخت

دستامو پشتم قفل کرد و اینبارر درد واقعی شروع شد
صدای جیغم تواتاق پیچید و نفهمیدم کی اراز کنارم دراز کشید

چشم بندمو برداشت و با دیدن چشمای خیسم گفت
-...درد داری؟
+...خیلی

-...الان میرم وان رو برات اماده میکنم بشین توش بهتر میشی
درد پشتم واقعا غیر قابل تحمل بود
اراز اومد بیرون کمکم کرد برم توحمام ملافه رو محکم دورم پیچیدم و به اراز گفتم
-...میشه بری بیرون؟
+...نمیخوای کمکت کنم؟

-...نه خودم میتونم
درو که بست نشستم توآب
پشتم میسوخت اما یکم که گذشت بهتر شدم
داشتم حوله رو میپوشیدم

صدای حرف زدن اراز رو شنیدم
گوشمو به در نزدیک کردم و شنیدم که گفت
"...نمیتونم بیشتراز این پیش برم....ولی تا اون موقع امادش میکنم..."

توکانال وی آی پی  رسیدیم به پارت 232 اگه توام دوست داری پارتهای بیشتری بخونی همین الان به آیدی زیر پیام بده و فقط با37 تومان عضو کانال وی آی پی شو
@sjo_sara