Get Mystery Box with random crypto!

شروع رمان #کاژه روایت واقعی باپایان خوش به قلم سارا.ص #۱۳۵ عل | کانال اختصاصی رمان های سارا(کاژه)

شروع رمان #کاژه روایت واقعی باپایان خوش به قلم سارا.ص
#۱۳۵
علاوه برجسمم روح و احساسمم داشت این وسط تواین سالن داغون میشد
صورتم خیس از اشک بود و اصلا برای اراز مهم نبود

بندای پشت لباسم رو کامل باز کرد
چشمام رو بستم
نمیخواستم این حقارتو با چشمام ببینم
چند لحظه گذشت امااتفاقی نیفتاد

باتردید چشمام رو باز کردم اما بجای اراز صورت کامران جلوم بود

هینی گفتم و از جا پریدم
کمرم خورد تومیز و درد بدی تو کمرم پیچید
نیشخندی زد و یه قدم اومد جلو

نگاهه کامران حتی از چشمای اراز هم بدتر بود
به هق هق افتاده بودم
دستش رو کمرم نشست

توخودم جمع شدم حالم داشت بد میشد
دست دیگش روی موهام نشست و زیر گوشم گفت

-...دخترای مو بلند همیشه مال من هستن
زیرلب گفتم
+...ازت متنفرم

فشار دستشو روی موهام بیشتر کردو گفت
-...اصلا برام مهم نیست
از درد صورتم توهم جمع شد
پوست سرم میسوخت

موهامو محکم کشید سرم به عقب خم شد و گردنم تومعرض دیدش قرار گرفت
گردنمو بوسید و معدم پیچید

حس میکردم چشمام داره تار میبینه
دستمو روی موهام گذاشتم تا کمتر دردم بگیره
از شدت درد و سوزش موهام سرم گیج میرفت
اشکام بی وقفه و پشت هم روی صورتم میریخت

لبموگاز گرفتم تا صدام در نیاد
کامران زیرگوشم گفت

-....هرچی بیشتر خودتو کنترل کنی من بیشترموهاتو فشار میدم پس اگه میخوای کمتر درد بکشی بهتره صداتو ازاد کنی
برای مطالعه ادامه رمان اپلیکیشن #باغ_استور نصب کنید و رمان #کاژه رو سرچ کنید
https://t.me/BaghStore_app/693
اگر گوشی #اپل دارید کافیه برنامه باغ استور رو از اپل استور دانلود کنید و طبق راهنمای زیر نصب و راه اندازی کنید
https://t.me/BaghStore_app/709


Join t.me/saraa_novell