Get Mystery Box with random crypto!

شروع رمان #کاژه روایت واقعی باپایان خوش به قلم سارا.ص #۱۳۶ نم | کانال اختصاصی رمان های سارا(کاژه)

شروع رمان #کاژه روایت واقعی باپایان خوش به قلم سارا.ص
#۱۳۶
نمیخواستم به این زودی تسلیم شم
بااینکه چشمام تار میدید و سرم گیج میرفت اما بازم هیچی نگفتم

سرمو چرخوند و همونطوری که چسبیده بود بهم گفت
-...ببینشون

اراز و رویا برهنه تو بغل هم بودن
-....منوتوام قراره همینو تجربه کنیم

از شنیدن حرفاش حالم داشت بد میشد
خدایا کاش منو بکشی ولی اینطوری نابود نشم
دستای کامران از دامنم رد شد و من از ترس به خودم لرزیدم

فشار محکمی به موهام اورد
حس کردم سبک شدم

دنیا جلوی چشمم سیاه شد و بین دستای کامران سقوط کردم

پلکای خستمو با درد باز کردم
چشمام تار میدید
صداهای نامفهومی رو دورم میشنیدم
سرم درد میکرد

چشمامو دوباره بستم و همه ی اتفاقاتی که پیش اومده بود تویلحظه یادم اومد
تپش قلبم زیاد شد

حالا صداهایی که دورم میومد برام واضح شد
زیر چشمی بدون اینکه تکون بخورم اطرافمو نگاه کردم

اراز و یه دختر و یه پسر دیگه که نمیشناختم روی تخت کناری تووضعیت افتضاحی بودن
حتی از دیدنشون هم حالم داشت بد میشد
دلم میخواست گوشامو بگیرم که حتی صداشونم نشنوم

در اتاق با شتاب باز شد و من چشمامو کامل بستم

صدای کامران به گوشم رسید که گفت
-...ارازاین دختره هنوز بیهوشه؟
برای مطالعه ادامه رمان اپلیکیشن #باغ_استور نصب کنید و رمان #کاژه رو سرچ کنید
https://t.me/BaghStore_app/693
اگر گوشی #اپل دارید کافیه برنامه باغ استور رو از اپل استور دانلود کنید و طبق راهنمای زیر نصب و راه اندازی کنید
https://t.me/BaghStore_app/709


Join t.me/saraa_novell