آدرس کانال:
دسته بندی ها:
وبلاگ ها
زبان: فارسی
مشترکین:
421
توضیحات از کانال
پیرامون هنر امروز ایران؛ موسیقی، خوشنویسی، شعر و هرآنچه در اطراف آنها تجلی مییابد...
Ratings & Reviews
Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.
5 stars
0
4 stars
0
3 stars
0
2 stars
2
1 stars
0
آخرین پیام ها 8
2021-05-09 16:47:02
گفتگوی حسن آبیار با استاد غلامرضا طاهریان -
هنر، زیبایی و طبیعت (بخش سوم)
آبان ۹۹
@Shokohenastaligh
80 views13:47
2021-05-08 07:56:43
106 views04:56
2021-05-07 19:45:34
آخرین نامه ام به تو به شما
سهند ایرانمهر
با تو سخن میگویم. با تو که ممکن است یک نفر باشی. ممکن است جماعتی باشید و ممکن است نگاهی، جریانی، ذهنهایی گردهم آمده، به باور رسیده و حالا با قدرتی در دست. به اطراف خود نگاه کن. به آنها که برادران و خواهران تو اند ، ایرانیاند. ما همه از یک خاک برآمدهایم از یک تاریخ. از تاریخی پر از غم. غم تیسفون. غم نیشابور که مغولان بر مزارعش خونابه بستند. غم آن مشتی رند که سیم گرفتند و حسنک را به جرم قرمطی شدن، سنگ زدند. غم حبسیات مسعود سعد . غم آن پریچهره که خیام در انحنای کوزه شکسته دید. غم "انسان معلق "ی که ابن سینا از آن سخن گفت و به قلمش آورد و این همه کتابت را سوزاندند تا"نیارستی که دوباره شق العصا "کند. غم "فراق یار" که پیش دیگری"کاه برگی" بیش نیست و بر دل ما " کوه الوند" است. غم "پشمینه پوش تندخو"یی که از "عشق" بویی نبرده. غم شاه شیخ امير مبارز الدين که هم شاهی میکرد و هم شیخی، شراب خانگی را ترس محتسب می زد و بین دو وعده گردن زدن، نماز شکر میخواند. غم کله مناره های کرمان و میلکشیدن های شیراز . غم آن شاه شیعه صفوی که وقتی امرد می خواست، ملاباشی مجوز می داد و لعابچی لعاب میانداخت. غم شاه سلطان حسینی که این اواخر میل به خر سواری می کرد، غم آن سرداری که رفت تا شورش اشرف افغان را سرکوب کند و در میانه راه شنید که سلطان پسرش را اخته کرده و از همانجا راه به دیگر سو کج کرد. غم سلطان دین پناهی که زیر سرسره شاهی به انتظار مینشست، غم صوراسرافیل در باغشاه و غم صد سال خون و عرق ریختن برای آن آزادیای که در آن کسی از" انسان" سخن نگفت. غم مسلمانی که دیروز شلاقش زدند تا مسلمان شود و امروز شلاقش می زنند تا به کفر خود اعتراف کند!
ما غمگینیم، بیش از این تُرُشی مکن. سخن ما تلخ است نه از ان رو که تلخیم که از بس تسمه بر گرده خورده ایم. ما آن جماعتی هستیم که گفتیم "این مباد، آن باد" نه برای انکه کسی را ارباب خود کنیم که برای اینکه همه احساس کنیم از این خاکیم ، از منجنیق فلک سنگ فتنه میبارید و از سرزمین همسایه ، طمع اشغال سرزمینمان. تو گفتی که از یک جنسیم و از یک آب و خاک. پدران ما و برادران ما برای این خاک مشترک، ریش به خون خود خضاب کردند و تو در همه این آنات گفتی که از یک سرزمینیم. خواستی که صبر کنیم. کردیم. خواستی که شورابه خوریم و سنگ به اشکم ببندیم، بستیم. و ناگهان... و ناگهان گفتی "من" و انگشت اشارت به سویمان گرفتی یا گرفتید و گفتید :"شما". و هیچکس ندانست که کی، شما "آنجا" ایستادید و ما" اینجا. چه تقلاها کردیم که "امید" بماند. نماند. چه تقلاها کردیم که با تو به "رای" سخن بگوییم و نشنیدی و چه عرق ها ریختیم که فریادی بزنیم و رویی بدینسو برگردانی و "برنگرداندی". گفتیم "تفنگت را زمین بگذار"، نگذاشتی. گفتیم از توسن بیقرار خویش بر زمین بیا و با ما آرام سخن بگو، نیامدی و نگفتی. گفتی خدایان از ما خشمگینند و ما در تحیر که شانه های بنفش و چشمان کبود ما کی خدایان را آزرد که شمایان را بر ما موکل کردند؟ در آستین هامان پیاله پنهان شد از خوف زمانه خونریز، خون حلال شد و نظر حرام. جاني به ناني باطل و نفسي به فلسي ضايع و زمانه خونخوار و خون خوار شد و این تاوان آن بود که ما گفتیم: هردو آدمیم. هر دو از همین فلات غم و هر دو سهمی یکسان از آنچه زندگی است.
آنک ببین چه در این مزرع چه روییده؟ چشمها خمار تراخم و بذرهای امید، آفت زده و فرزندانمان با کاروان سرگردانی راهی ناکجا. ما را با آن قانون خودتفسیر، با آن وعده آسمانی و هراس زمینی که فقط به کار این می آید که ما نداشته باشیم ، دور مکن. ما هر دو از یک سرزمینیم. ما تتار اسب سوار ایلغار که بر دروازههای سرزمینی جدید، کوبه غارت بکوبیم نیستیم. ما غریبه نیستیم، مردمیم. جای ما اینجاست. حق ما محق بودن است .به خرمنی نیاندیش که تنها یک تن از آن سهم میبرد اما دست من، دست همسایه من و دست هموطنان من برای کومه کومه کردن آن گز گز کرده است. به آن جمع کوچکی نیاندیش که انتخاب ما جمع بسیاران این سرزمین نیست به وسوسه خود گوش مده و بترس از رقص آنکه رخصه نفرمودی استماع سماع. به باران بهاری مستعجل که تنها بر بخت و تخت تو میبارد نیاندیش به گلی بیاندیش که عشق بیگناه ماست و صاعقهای که سفیر مرگمان و توفانی که خشم آنانی که میگفتی از همایم و حالا به انکارشان میاندیشی! بگذار به فرزندانمان که بر کاروان سفر، گریان به عقب مینگرند بگوییم بگردند. بگذار این وطن، وطن شود، کبوترهایمان از چنگال شاهین بازرهند و مهربانی، دست زیبایی را بگیرد و کمترین سرود بوسه باشد و هر انسان برای هر انسان برادری و من، تو، دیگری و همه ایرانی باشیم و این ملک برای همه ما باشد.
@sahandiranmehr
118 views16:45
2021-05-07 18:23:27
دوستانی که سنگ چاقوتیزکنی نیاز دارند، از وطندارمان، استاد محمد ارزگانی عزیز میتوانند سراغی بگیرند
106 viewsedited 15:23
2021-05-07 18:22:23
https://www.instagram.com/p/CN0IOc1M3Pz/?igshid=efb8ervbvql1
105 views15:22
2021-05-07 16:40:28
به یارِ قدیمی، مردِ هامون، حسین سرابندی عزیز...
@sarmashgh95
106 views13:40
2021-05-07 09:03:14
با یاد حسین منزویِ شاعر.....
116 views06:03
2021-05-07 09:02:23
قطعهی بینظیر سیاهمشق نستعلیق
هدیهی جناب استاد میرحیدر موسوی عزیز به ادمین، اول تیرماه ۹۶ ، در مراسم مشق نور رشت....
همینجا سپاسگزار محبت بیکرانشان هستم.....
@sarmashgh95
115 views06:02
2021-05-06 16:59:09
شادروان استاد دکتر سیدصادق گوهرین در سال 1331 برای این بنده(پرویز اتابکی/ ايرانشناسي ، زمستان 1381، شماره 56، صص 779 تا 783) از حافظه اعجابانگیر آن استادِ اعجوبه روزگار (بدیع الزمان فروزانفر) نقل کرد این که در بیروت شبی مرحوم سیدامین الحسینی مفتی اعظم فلسطین مقیم بیروت، ضیافت شامی بهافتخار استاد بدیعالزمان ترتیب داد که در آن ضیافت ناظمالقدسی (رئیس جمهوری اسبق سوریه) و دکتر صلاحالدین المنجّد (محقق و کتابشناس معروف سوریهای مقیم لبنان) و همسرش خانم مروءه (خواهر مرحوم کامل مروءة ، مدیر روزنامه الحیات که خود نیزمدیریت روزنامه انگلیسی زبان «دیلی استار» بیرون را برعهده داشت) و استاد دکتر یحییالخشَاب (ایرانشناس معروف مصری) و این بنده و تنی چند دیگر حضور داشتند.
گفتوگوهای مجلس به سبب شخصیت استاد بدیعالزمان بیشتر در حول مطالب ادبی و تاریخ و فقهاللغه دور میزد و استاد در هر زمینه و بیشتر در تائید سخنگویان، مطالبی میافزود که به مراتب مفصلتر و دقیقتر از گفتار سخنگوی آن مطلب بود و همچنان شگفتی میآفرید. در آن میان به مناسبتی ذکری از شهر دمشق و رحله ابن بطوطه به میان آمد. استاد پس از توضیحاتی چند دربارة ابنبطوطه و سبک تحریر گزارش گونه او، که آن را به شیوه روزنامهنگاری تعبیر فرمود، و تفاوت آن با سبک تحریر مسجع و فاضلانه رحله ابن جبیر شروع به بازگویی بخشی از رحله ابن بطوطه درباره دمشق کرد و نزدیک به ربع ساعت همچنان داد سخن داد و به نقلقول پرداخت و همگان را مسحور پیوستگی بیان و حافظه شگفتانگیز خود ساخت تا آنجا که خانم دنیا مروءة گفت: استاد! رحله ابن بطوطه اکنون كتاب بستر من است و دیشب به همین قسمت در شرح شهر دمشق رسیدم، اینک میبینم که اغلب عبارات شما عیناً و لفظاً به لفظ همان عبارات ابن بطوطه و به همان نظم و نسق تحریر اوست. که خود آن را روش روزنامهنگاری توصیف کردید و من به سبب حرفه روزنامهنویسی خود با آن مانوس هستم. و چنان بهنظر میرسد که شما نثری این چنین را مانند شعر حفظ کردهاید. استاد با فروتنی گفت: من این کتاب را سالیانی پیش دو نوبت خواندهام.
امروز سالگرد درگذشت استاد بدیع الزمان فروزانفر است . استاد فروزانفر در اردیبهشت 1349درگذشت و در باغ طوطی (صحن شاهعبدالعظیم) به خاک سپرده شد.
@sahandiranmehr
113 views13:59
2021-05-06 16:57:44
توضیحات استاد بزرگوارم استاد محمدعلی قربانی عزیز جهت هنرجوی مکاتبهای
اللهم ارزقنا...
@sarmashgh95
118 views13:57