"چون میوه را خوردند پلکهایشان سنگین شدند. در خوابی عمیق غرق شدند و کابوسی وحشتانگیزناک دیدند. خدا آمد و آنها را از بهشت بیرون کرد. در خواب صاحب فرزند شدند. به جای فرزندانشان زندگی کردند و در دنیا پراکنده شدند."
استاد در حال خواندن آیات کتاب مقدس بود. از او پرسیدم:
"آدم و حوا کی از خواب بیدار میشوند؟"
استاد گفت: "ترس از مجازات خدا بر پلکهای آنها قفل زده. تا این ترس هست چشمهای آنها بسته میماند و در این کابوس عذاب میکشند."
آسمان را نگاه کردم. در کرانههای کیهان نبض مویرگهای پشت پلک او با وحشت میتپید.
@sepideheshab