فروغ شباویز

2023-01-13 20:41:16 این داستان: جوشِ چرکی! باز کردن / نظر دهید

2023-01-13 19:24:32 چه‌قدر بوسه‌ی شب‌بخیر
بدهم و بگیرم
تا برای همه زندگی‌ام
بس باشه؟

از کتابِ "تو مامانی‌ترین هستی"
نوشته‌ی: هانس و مونیک هاگن
#دیگری_نوشت باز کردن / نظر دهید

2023-01-13 19:22:32 آه که می‌کشم دیده نمی‌شه
مثل باده
به دست‌ها چسبیده نمی‌شه
اما
اگه ببندم پلک‌هام
گم‌کرده‌هام
باز می‌آد جلوی چشمام
همه‌چی دوباره دیده می‌شه
نور به دل‌ام تابیده می‌شه

از کتابِ "تو مامانی‌ترین هستی"
نوشته‌ی: هانس و مونیک هاگن
#دیگری_نوشت باز کردن / نظر دهید

2023-01-13 17:41:47 اثر جمال رحمتی
#زن_زندگی_آزادی باز کردن / نظر دهید

2023-01-13 15:11:59 اثر Ayako Motonaga
#خلاقیت باز کردن / نظر دهید

2023-01-12 20:55:18 اعتراف می‌کنم که زندگی کردن رو خوب بلد نبودم و تازه دارم می‌فهمم که زندگی یعنی چی. دارم از کلمه‌های مجیدرضا رهنورد یاد می‌گیرم زندگی رو. هر روز کلمه‌هاش تو ذهنم هزار بار مرور میشن، با اون لهجه‌ی قشنگش که قلبمو مچاله می‌کنه: دوس ندارم گریه کنن سر مزارم، نماز نخونن، قرآن نخونن، شادی کنن، آهنگ شاد پخش کنن.
از تماشای رقص خدانور لجعی یاد می‌گیرم زندگی رو.. از بچه‌های دهه‌هشتادی، لباسایی که تن‌شون می‌کنن، خنده‌هاشون..
فکر می‌کردم به این که من اگه جای مجیدرضا بودم چنین وصیت‌نامه‌ای می‌نوشتم؟ هرگز.. هیچ‌وقت چنین جسارتی نداشتم.
اگه جای خدانور بودم، با اون شرایط زندگی و فلان و بهمان.. اون‌جوری با شور می‌رقصیدم؟ هرگز.. هیچ‌وقت تو زندگیم از ته دل و با سرخوشی نرقصیدم.. و هیچ‌کدوم اینا دیگه تقصیر هیچ‌کس جز خودم نیست، اینا دیگه از بی‌عرضگی خودم بوده. کی می‌تونست رقصیدن رو ازم بگیره؟ یا قاه‌قاه خندیدن از ته دل رو؟ هیچ‌کس. و اینا رو دیگه هرگز از خودم دریغ نخواهم کرد، چه دو روز دیگه از عمرم مونده باشه چه صد سال.

#شباویز_نوشت باز کردن / نظر دهید

2023-01-11 17:39:21 هر دفعه گوشش میدم باز برام تکان‌دهنده‌س. این صداها، کلمه‌ها، بغض‌ها، لرزش‌ها، فریادها تا ابد تکان‌دهنده ان.
#زن_زندگی_آزادی
@Shabaavizzz باز کردن / نظر دهید

2023-01-11 15:44:08 باز کردن / نظر دهید