2021-06-27 01:03:17
قصیده ای سیاسی اجتماعی با کمی چاشنی طنز تلخ
تقدیم به هموطنان خوبم لطفا تا آخر بخوانید هر چند تعداد ابیات زیاد است.
شیخ وقتی با عیالش نان و حلوا می خورد
بهترین ها بهترن ها بهترین ها می خورد
سفره اش رنگین تر ازاعیان و اشرافِ عرب
گرچه او شیخ ست اماگُول دنیا می خورد
با کلاهِ شرعیِ خود پیشِ قاضی می رود
او رِبا می گیرد امّا با مُربّا می خورد
با حلال و با حرامِ خلق بازی میکند
آبِ این احکام را با نانِ فتوا می خورد
من نمی دانم که این شیخ الشیوخِ خوبِ ما
نانِ بازو می خورد یا نانِ تقوا می خورد؟
حرف هایش فلسفی هست وبه ظاهر منطقی
نانِ خود را با همین صغری و کبری می خورد
کارِ خود را می کند با آیه ی قرآن شروع
مالِ مردم را فقط با نامِ مولا می خورد
پاکتر از او ندیدم در تمامِ روزگار
او قسم های دروغش را به زهرا می خورد
می شود بر دامن پاکش نمازِ عشق خواند
گاه گاهی هم کمی گولِ زلیخا می خورد
شامِ خود را می برد منزل به دستورِ عیال
گرچه او افطاری اش را توی شورا می خورد
لقمه وقتی چرب باشد تشنگی می آورد
لاجرم بعد از غذا چیزی گوارا می خورد
آب های معدنی دارد برای او ضرر
پپسی و نوشابه ی کوکا و کولا می خورد
دکترش نوشیدنی را کرده بهر او حلال
سنگِ کلیه دارد و بهرِ مداوا می خورد
فکرِ بد هرگز نکن ،منظور من مشروب نیست
زان شرابی که خودش گفته (طهورا) می خورد
تاکمر درآبِ استخر و لبش بر جامِ می
آبِ میوه با غزل های حمیرا می خورد
هیچ میدانی چرا خندان شده لب های او؟
پسته های اصلِ رفسنجانِ اعلا می خورد
تا کنون این گونه شیخِ خوشگلی را دیده ای؟
مالِ بیت المال را بنگر چه زیبا می خورد!
از کراماتش همین بس، مثل یک لیوان آب
یک شبه مالِ تمامِ مملکت را می خورد!
این چه موجود عجیب الخلقه ای هست ای خدا
باغ و کوه و آسمان ودشت و دریا می خورد
او زمین خوارست و جنگل خوارو دریا خوارهم
خانه بالا می کشد هر روز ویلا می خورد
واقعا سخت است کارش ،این همه حرص و طمع
این همه ثروت به تنهایی که یکجا می خورد
این که می گویم برایت ای پسر! افسانه نیست
کوچک است اما شبیهِ یک هیولا می خورد
کار هر کس نیست دزدی کاراین گاوِ نرست
آدمی از دیدن این گاو ها ،جا می خورد
مارمولک بود و افعی شد خدایا رحم کن
اژدهایی شد که الان مارِکبری می خورد
در لباسِ گرگ هم دارد شبانی می کند
گوسفندی را که دزدیده ست تنها می خورد
مذهب و دینش نمی دانم چرا یک رنگ نیست
رو به مسجد می کند می در کلیسا می خورد
او شریکِ دزد بوده یا رفیقِ قافله؟
هم ازین جا می خورد مِی ، هم از آنجا می خورد
فتنه بر پا می کند آتش به بنزین می زند
جنگ برپا می نماید نانِ حاشا می خورد
شیرِ پاکِ مادرش باشد حلالش واقعا
گرچه روزی چند نوبت فحش ازما می خورد
نوش جان بچه هایش هر چه خورد از مالِ ما
عرضه دارد،کار کرده، اجرتش را می خورد
چندسالی هم حقوق او نجومی می شود
هم حقوقِ فوق العاده هم مزایا می خورد
عشق بازی میکند در کیش با معشوقِ خویش
میزند تن را به آب وآب دریا می خورد
هم به این دل میدهد، هم قلوه میگیرد ازآن
هم جگر با همسرِ خوبش، زلیخا می خورد
می زند زیرآبِ مجنون را که او دیوانه بود
بعدازآن نسکافه را از دستِ لیلا می خورد
گفت حافظ(دست ما کوتاه و خرما برنخیل )
شیخ با دست درازِ خویش خرما می خورد
با سیاست نیز بازی میکند این شیخِ پیر
آبرویش رفته دیگر، باز امّا می خورد
بارالها حقِ ما را عاقبت از او بگیر
در جهنم هم فقط او را بزن ، تا می خورد
شاعر: مهدی شریفی شادفر
لطفا برای دوستانتان ارسال کنید.
.
1.7K viewsSHAER19, edited 22:03