2021-10-01 01:33:06
به پایت ای گُلِ زیبا! فدا کردم جوانی را
به قربانِ تو کردم آن بهارِ زندگانی را
ندیدم روزِ خوش بعد از تو دیگر در تمامِ عمر
به کامم تلخ کردی شهدِ شیرینِ جوانی را
تو با آن بی وفایی های خود کاری به من کردی
که دیگر بُرده ام از یاد عشق و شادمانی را
چه با من مهربان بودی ،الهی بشکند قلبِ
کسی که در درونت کاشت بذرِ بدگمانی را
چنان زخمی شد از خارِ زبانت قلبِ من ای گل!
که از سر برده ام دیگر خیالِ باغبانی را
مگر اوّل قدم در عشق ورزی مهربانی نیست؟
چرا پس برده ای از یاد رسمِ مهربانی را؟!
اگر بیدار شد وجدانِ خاموشت بگو با خود:
شکستم با غرورِنابجا قلبِ فلانی را
غمِ هجرِ تو دیگر در میانِ سینه ام نگذاشت
نه ذوق شعر گفتن را نه شوق شعر خوانی را
هنوز(آئینه) تصویرِ تو را در سینه اش دارد
بیا تا حس کنم در دل بهشتِ جاودانی را
شاعر: مهدی شریفی شادفر(آئینه)
کرمانشاه - 6 مهر 1400
لطفا برای دوستانتان ارسال کنید.
.
3.1K views @ آئینه @ , edited 22:33