Get Mystery Box with random crypto!

شعر_های_مهدی_شریفی_شادفر(آئینه)

لوگوی کانال تلگرام shaer19 — شعر_های_مهدی_شریفی_شادفر(آئینه) ش
لوگوی کانال تلگرام shaer19 — شعر_های_مهدی_شریفی_شادفر(آئینه)
آدرس کانال: @shaer19
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 579
توضیحات از کانال

لطفاپس ازمطالعه اشعارنقدخودرابرای مدیرکانال به آی دی زیر ارسال کنید.@mehdi3s3
لینک کانال جهت ارسال برای دوستان اهل شعر
T.ME/SHAER19 @shaer19

Notifications and Sounds
Shared Media
Leave Channel








.

Ratings & Reviews

2.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

1

2 stars

0

1 stars

1


آخرین پیام ها 5

2022-02-15 02:56:39
تقدیم به مولا علی (ع)

روز و شب بسیار می گویم علی
یکصد و ده بار می گویم علی

مثلِ کعبه می کنم آغوش باز
با در و دیوار می گویم علی

تا سراپای وجودِ من شود
از خدا سرشار می گویم علی

هر زمان نامِ خدا را می برم
در دلم انگار می گویم علی

عشقِ زیبای تو را در هر کجا
می کنم اقرار می گویم علی

کُلِّ عالم نامِ زیبای تو را
گر کنند انکار می گویم علی

گر تما م کهکشانها هم شود
بر سرم آوار می گویم علی

بنده هم چون میثمِ خرما فروش
چون روم بر دار می گویم علی

نان و خرما را که می بینم هنوز
موقعِ افطار می گویم علی

می شود با تو دعاها مستجاب
وقتِ استغفار می گویم علی

اوّلِ هر کار می گویم خدا
آخرِ هر کار می گویم علی


شاعر: مهدی شریفی شادفر(آئینه)
1.1K views @ آئینه @ , edited  23:56
باز کردن / نظر دهید
2022-02-05 19:44:46
دو تا دوبیتی برای غم
1.3K views @ آئینه @ , 16:44
باز کردن / نظر دهید
2022-02-04 12:06:39
کدام دوبیتی را بیشتر می پسندید؟

دلم دائم به دنبالِ بلا بود
دلم هردم به عشقت مبتلا بود

به شوخی گفتی امّا راست گفتی
که من دیوانه ام ، حق با شما بود

شاعر: مهدی شریفی شادفر(آئینه)
لطفا برای دوستانتان ارسال کنید.
.
1.8K views @ آئینه @ , 09:06
باز کردن / نظر دهید
2022-02-01 18:44:23

جز غم که کسی به من ندارد کاری
من هم جز غم دگر ندارم یاری

ای غم به دلم خوش آمدی،یاری کن
شاید باری ز دوشِ من برداری

شاعر: مهدی شریفی شادفر(آئینه)

لطفا برای دوستانتان ارسال کنید
.
1.1K views @ آئینه @ , 15:44
باز کردن / نظر دهید
2022-01-30 20:14:14
امروز در روزنامه دنیای اقتصاد تصویری را دیدم که دردناک ترین تصویری بود که دیده ام
این غزل را برای همین تصویر سروده ام:

برای نـانِ خود جـان می فروشند
ز تـرسِ فقـر ایمان می فروشند

امـان از مردمـی که طـفلِ خود را
برای لقمـه ای نـان می فروشند

روا باشـد بمیـرم تـا نـبـیـنـم
که دخـترهای افغان می فروشند

چـه بی رحمانه دخترهای خـود را
به مـردان هوسران می فروشند

بترس از آهِ آن قـومـی که از فقر
به کافـرها ، مسلمان می فروشند

مگـر الان زمـان بـرده داری ست
که انسان را به انسان می فروشند!

چه باید کـرد با قـومـی که امروز
شـرف را در خیـابان می فروشند

نمانده غیـرت مـردان و، زنـها...
شرافت را چه ارزان می فروشند

عدالت مُـرده در شهـری که آنجا
تمامِ خلـق، وجـدان می فروشند

چه آمد بر سرِ مَـردم که از تـرس
خـدا را هم به شیطان می فروشند

به چشم خویش در(آئینه) دیـدم
که آنجا چـشم گریان می فروشند

شاعر: مهدی شریفی شادفر(آئینه)

کرمانشاه - 10 بهـمـن - 1400
.
996 views @ آئینه @ , edited  17:14
باز کردن / نظر دهید
2022-01-26 22:41:59
گویند که در جهان بالاست بهشت
بسیار لطیف و سبز و زیباست بهشت

بر دیده ی من قدم گذار ای مادر!
هرجا که قدم گذاری آنجاست بهشت

شاعر مهدی شریفی شادفر(آئینه)
.
1.3K views @ آئینه @ , 19:41
باز کردن / نظر دهید
2022-01-25 00:11:16
گویند که در جهانِ بالاست بهشت
من می گویم که در همین جاست بهشت

هرجا که قدومِ سبزِ مادر باشد
والله قسم که زیرِ آن پاست بهشت

شاعر مهدی شریفی شادفر(آئینه)
.
645 views @ آئینه @ , 21:11
باز کردن / نظر دهید
2022-01-23 16:30:05 ‍ تقدیم به مادر

با نامِ خدای مهربانم
گفتم که قصیده ای بخوانم

تقدیم کنم به عشقِ پاکت
ای مادرِ خوب و مهربانم

نامِ تو مقدّس است و من هم
شُستم به گُلابِ گُل دهانم

تقدیم به تو سلامِ گرمی
از عمقِ وجود ، عمقِ جانم

امروز به نام نامی تو
جاری شده شعر بر زبانم

من ذرّه ی خاک هستم و تو
خورشیدِ بلندِ آسمانم

گویند فرشته ای ، ولی نه
بالاتر ازآن شُدی گمانم

توفیق دهد خدا به بنده
تا قدرِ مقامِ تو بدانم

ای مهرِ تو مایه ی امیدم
( ای یادِ تو مونسِ روانم )

جز یادِ تو نیست در خیالم
( جز نامِ تو نیست برزبانم )

جانم سپرِ بلای جانت
ای درد و بلای تو به جانم

فرمان بده تا فدات گردم
رخصت بده تا که جان فشانم

از خوبی تو همیشه گویند؛
خویشان و کسان و بستگانم

کس نیست به پایمری تو
در ایل و تَبار و دودمانم

وقتی که تو را ندیده باشم
هم تاب نمانده هم توانم

در ظاهر اگر چه پیرم اما
از شوقِ تو باطنا" جوانم

جز زحمت و دردِ سر که بنده
خیری به شما نمی رسانم

آری به خدا همیشه از توست
سرسبزیِ باغ و بوستانم

والله قسم دعای خیرت
سرمایه و رونق دُکانم

من مثلِ نهالِ نو رسیده
دستانِ تو بوده باغبانم

با نامِ علی بلند کرده
دستت که گرفته بازوانم

با دستِ پُر از مُحبّت خویش
بگذاشته لُقمه بر دهانم

از شیره ی جان توست ،جسمم
قربانی جسمِ توست ، جانم

گر اَمر کُنی به سَر بیایم
گر حُکم کُنی تو، جان فشانم

گویند بهشت زیرِ پایت
ای کاش که قدرِ تو بدانم

راضی که شوی ز دست بنده
من نیز هم از بهشتیانم

مشروط شده رضایتِ حق
با شرطِ رضایتِ تو جانم !

الطافِ تو آنقدر بزرگ است
شُکرش به خدا نمی توانم

تا بر لبِ تو دعای خیر است
از شَرِّ زمانه در امانم

محتاجِ دعای خیرم از تو
با خواهر و با برادرانم

مدیونِ مُحبّتِ توام تا
هر وقت که زنده در جهانم

عمرِ تو دراز و پُر ثَمر باد
ای مادرِ خوب و مهربانم

مهدی شریفی شادفر(آئینه)
کرمانشاه - آذر ماه 1397
لطفا برای دوستانتان ارسال کنید.
.
1.4K views @ آئینه @ , 13:30
باز کردن / نظر دهید
2022-01-21 00:04:56
تقدیم به همه ی مادران عزیزتر از جان

پای مادر را ببوس

گر گِدا یا پادشاهی ، پای مادر را ببوس
گر تو سردارِ سپاهی، پای مادر را ببوس

گر وزیری یا امیری یا مدیری یا وکیل
هر که هستی گاه گاهی، پای مادر را ببوس

کفشهایش را به روی چشم های خود بمال
گر شفای دیده خواهی، پای مادر را ببوس

گر به رویش جمله ای نازکتر از گُل گفته ای
سخت اندر اشتباهی، پای مادر را ببوس

جز رضای مادرت راهی دگر هرگز مَجو
نیست دیگر هیچ راهی، پای مادر را ببوس

در تمامِِ عالمِ هستی نیابی هیچ گاه
بهتراز این تکیه گاهی، پای مادر را ببوس

سرفرود آور که اینجا آستانِ بندگیست
کوه هم باشی چو کاهی ، پای مادر را ببوس

در زمین یا آسمانی دستِ مادر را بگیر
آفتابی یا که ماهی، پای مادر را ببوس

گر عزیزِ مصر باشی سالها در اوجِ حُسن
یا که چون یوسف به چاهی ، پای مادر را ببوس

حاتمِ طایی اگر هستی تو در بخشندگی
یا فقیران را پناهی ، پای مادر را ببوس

دست بردار و دعا کن ، گر نمانده مثل من...
دربساطت هیچ آهی ، پای مادر را ببوس

گفت پیغمبر که جَنّت زیرِ پای مادر است
گر بهشتِ خُلد خواهی، پای مادر را ببوس

شاعر: مهدی شریفی شادفر(آئینه)
.
30 views @ آئینه @ , 21:04
باز کردن / نظر دهید
2022-01-06 13:55:33
علی آمد ولی در داشت می سوخت
علی با دیده یِ تَرداشت می سوخت

علی با چشم خود می دید،وقتی
که زهرا پشتِ آن درداشت می سوخت

علی می دیدآن یاسِ کبودش
شبیهِ یک کبوترداشت می سوخت

تنِ زهرا میانِ شعله ها بود
ولیکن جانِ حیدرداشت می سوخت

به آن سجّاده و چادرقسم که
دلِ محراب و منبرداشت می سوخت

حسن بود وحسین وداغِ مادر
برادربابرادرداشت می سوخت

برادربابرادرگریه میکرد
دلِ خونینِ خواهرداشت می سوخت

تحمّل کردنش سختست امّا
درونِ شعله مادرداشت می سوخت

علی بود و سکوت و اوجِ تسلیم
ولی می دید همسرداشت می سوخت

بپرس ازآیه ی تطهیر،آخر
چرا زهرایِ اطهرداشت می سوخت

برای عمرِکوتاهِ تو ای گل!
همه آیاتِ کوثرداشت می سوخت

درودیوارمی داند که آن دم
قیامت بود و محشرداشت می سوخت

چنان برگَُل فشارآمد که حتّی
گلابِ نابِ قمصرداشت می سوخت

دوباره بویِ پیغمبر وزید و
گُلی خیلی مُعطّرداشت می سوخت

میانِ قبردستی شدپدیدار
علی هم باپیمبرداشت می سوخت

بگو با باغبانِ این گلستان
چگونه یاسِ پَر پَرداشت می سوخت

چنان ازاین قلم شداشک جاری
که سرتا پایِ دفترداشت می سوخت

همین(آئینه)شاهد بودآن شب
که دل تا بیتِ آخر داشت می سوخت

شاعر: مهدی شریفی شادفر(آئینه)
2.4K viewsSHAER19, edited  10:55
باز کردن / نظر دهید