Get Mystery Box with random crypto!

•❥•-------------• •------------•❥ • رمان شهــ*ـــوت بی‌پایان | رمـــــان 📖

•❥•-------------• •------------•❥ •
رمان شهــ*ـــوت بی‌پایان
به‌قلم : سوگندツ
مخاطب :فقط بزرگسالان
•❥•-------------• •------------•❥•
#پارت_25

خیلی نرم می بوسیدتمو دستشو نوازش وار روی کمرم میکشید ...
تمام بانم گر گرفته بود و از حرکت دستاش و مکیده شدن لبام داشتم تحریک میشدم !
میخواستم ازش فاصله بگیرم اما نمی تونستم !!!
دوست داشتم با تمام سرعت بدوئم و از اینجا و رائول دور بشم اما انگار خشک شده بودم !!
خدااای من ، من چم شده ؟!!
با گازی که رائول از لب پایینم گرفت از شوک بیرون اومدم و تو چشماش خیره شدم .
شهوت تو چشماش موج میزد و پر از خواستن بود ...
بدون این که بوسیدنمو متوقف کنه با دستش منو به خودش فشرود !!
سینه هام به بدن رائول کاملا چسبیده بودو درد لذت بخشی رو توی وجودم حس میکرم !!
لب پائینمو بین لباش گرفت و ماهرانه میبوسیدتم که چشمام بدون خواست من بسته شد و بی اختیار شروع کردم به همراهیش .
خیلی نرم لب پایینشو بین لبام گرفته بودمو میبوسیدمش که دستشو زیر زانوم انداخت و با یه حرکت بلند کردم .
به سمت تخت خواب دو نفره ای که وسط اتاق بود بردتمو روی تخت انداختتم ...
بی معطلی روم خیمه زد و سرشو توی گردنم فرو کرد !!
نفس داغشو زیر گوشم حس میکردم و از مکیده شدن گردنم توسط رائولحس عجیبی بهم دست میداد !!!
دستمو روی بازوهای ورزیده اش کشیدم که خودشو بیشتر بهم فشار داد !
حس میکردم بین پام خیس خیس شده !
اولین بارم بود که تا این حد شهوت رو توی وجودم احساس میکردمو تپش قلبم بالا رفته بود !!
نمیدونم چرا اینقدر بی طاقت شده بودمو دلم میخواست رائول رو توی خودم حس کنم !!!!
چشمام خمار خمار شده بود و با این که قبلا با کسی رابطه نداشتم اما انگار چنیدن سال تشنه‌ی سکس بودم !!!
باورممممم نمیشد که بدون هیچ مقاومتی زیر رائول خوابیده بودمو داشتم از لمس شدنم لذت میبردم !!
با بوسه های داغی که روی گردنم میکاشت نگاهم روی صورت جذابش قفل شد و دستامو بین موهاش فرو کردم ...
با شهوت سرشو به سمت سینه‌هام برد و با مهارت سینه هامو به کار گرفت!
درست مثل یه گربه که یه توپ کاموا پیدا کرده باشه باهاشون بازی میکرد و سرشو به دندون میگرفت ...
با گاز های ریزی که از سینه هام میگرفت صدای ناله هام بلند شد و بیشتر از قبل بی طاقت شدم !
یه لحظه توی چشمای تب دار رائول که با شهوت سینه هامو با دستاش قاب کرده بود و فشار میداد خیره شدم که به سمت لبام هجوم آورد ...
اینبار با ولع بیشتری شروع به بوسیدنم کرد و همزمان سینه هام رو فشار میداد!!!
چشمای خمارم رو بسته بودمو از بوسیدن رائول لدت میبردم که حس کردم یه چیزی بین پام درحال بزرگ شدنه !!
چند ثانیه بیشتر طول نکشید که کاملا بزرگ شد و استرس تمام وجودمو گرفت !!
رائول دستشو به سمت لای پاهام سوق داد و نوازش وار روی واژنم کشیدم !!
تمام شهوتی که توی وجودم بود جاشو به ترس داد و با سختی آب دهنم رو قورت دادم ...
خداااای من ، من دارم چیکار میکنم ؟؟!!
با فشار دست رائول آه بلندی کشیدمو چهره ام از درد جمع شد .
به سختی چشمامو باز کردم که با چهره‌ی متعجب رائول روبه رو شدم .
دستشو کامل ازم بیرون کشید و پرسید ؛
_ تو دختری ؟!!
نفسمو به سختی بیرون دادمو سرمو به معنی آره تکون دادم .
باناباوری کاملا از روم بلند شد و گفت ؛
_ لعنتی ...
با اعصبانیت نفسشو بیرون داد و از روی تخت بلند شد و بعد از برداشتن لباس و شلوارشاز اتاق بیرون رفت !!!
با تعجب به رفتنش نگاه میکردم که با صدای زنگ گوشی رائول نگاهم به سمت میز آرایش کشیده بود .
با تردید از‌ روی تخت بلند شدم و به سمت گوشیش رفتم !
گوشی رو از روی میز برداشتمو به عکس یه دختر لوندی که روی صفحه افتاده بود نگاه کردم !!
با دیدن دوتا استیکر قلبی که به جای اسم افتاده بود یه لحظه قلبم از تپش ایستاد !
نفسمو به سختی بیرون دادمو گوشی رو روی میز گذاشتم .
خدای من یعنی دوست دخترش بود ؟!!
نزدیک بود همین الان با کسی که تو رابطه بود سکس کنم !!
اشکام بی اختیار روی گونه هام جاری شد و پاهام سست شد !!!
نمیدونستم این چه حسی بود که توی وجودم رخنه کرده بود ...
اصلا چرا من از احتمال این که رائول دوست دختر داشته باشه تا این حد ناراحت بودم!
نکنه من ...
با صدای در از فکر بیرون اومدمو سریع حوله رو دور خودم پیچیدم.
_مایا میکاپ آرتیست ها اومدن ...

『 @shahvate_bipayan ‌‌』