Get Mystery Box with random crypto!

شمس لنگرودی

لوگوی کانال تلگرام shamselangeroodi — شمس لنگرودی ش
لوگوی کانال تلگرام shamselangeroodi — شمس لنگرودی
آدرس کانال: @shamselangeroodi
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 13.75K
توضیحات از کانال

تنها كانال رسمی شمس لنگرودی

Ratings & Reviews

4.00

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

2

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

1

1 stars

0


آخرین پیام ها 4

2022-11-26 09:18:45
1.6K views06:18
باز کردن / نظر دهید
2022-11-18 13:58:59
شعر و صدا: شمس لنگرودی
تار: سلمان سالک
1.5K viewsedited  10:58
باز کردن / نظر دهید
2022-11-18 13:22:53 #مجله_ادبی_هنری_روزآمد

#هفت

سروده‌های شمس، در محتوا‌ی فرايندهای ادراکیِ نظريه‌محور، در وجاهت (همانندی واقعیِ)، با زبانی ساده و روان که ويژۀ اوست، در زنجيرۀ آوايی و فرمیِ گيرا و دل‌نشين، چينش دارند و معناسازی می‌کنند و به واژه‌های (نگاهِ نو)، مصداق می‌دهند.
گرانيگاه اين شعر، مانند بسياری از آثار شمس، در بخش پايان‌اش، تأمل‌محور و کُنش‌گرايانه جار‌ی شده است:
(آسان نيست معنیِ مرگ را بدانم
وقتي تو
به زندگی آری گفته‌ای!...)
اگر (شعر)، دروغی بزرگ باشد، با زبان شمس، و پردازش ماهرانه و مشیِ تسکين‌دهنده‌اش، برای مخاطب باورپذير می‌شود و شاعر را به مقصود می‌رساند و اين مهارت، به روش‌های گوناگون و گاهی با طنز و گروتسک، می‌انجامد.
به نمونه، شعر زير برای نگرشی کوتاه درج می‌گردد:
(صص 43-44)، (همان)
مرغ‌های دريايی بی‌شمارند
تو يگانه‌ای اما ای دريا!
ستاره‌های جهان بی‌شمارند
تو يگانه‌ای اما ای زمين!
زخم‌های زمان بی‌شمارند
تو يگانه‌ای، اما ای ايوبِ
نقشۀ راه‌های صبر!
اگر اين بار برگردد عيسی، و به خانۀ من بيايد-
عريان می‌شوم؛ سراپا عريان
تا زخم‌های تو را ببيند
پيامبر من!
ايوب ستمگر!
تو که منجیِ خود نبودی!-
از چه مرا برگزيدی!؟...

هياتِ موتيف‌های واژگانِ (تو يگانه‌ای اما) و (بی‌شمارند)، پی‌ريزِ پيوستارِ رويدادهای زمانِ حال مخاطب می‌شوند که مؤثرتر و استوارتر بر شُکوه متن، خودنشانی کنند و بيانيۀ شعر، در اساس ِ تأثير و نفوذ بر حس و تعقل و مقايسه، برخوردارتر شود و واژه‌های (زبان‌آگاهی‌شده) مانند (مرغ دريايی، دريا، ستاره، زمين، زمان، ايوب، صبر، عيسی، زخم، منجی)، در اندام‌وارگیِ متن، برقصند و ميدان‌های چندگونگیِ معنا بگشايند.

(53 ترانه عاشقانه)، اين شأنيت را بر پيشانی دارد، که آغاز نگاه تازۀ محمد شمس، در تفاوت با آثار پيشين او باشد و به روشنی نشان دهد که کاربست واژه ترکيبیِ (بازی‌های زبانی) برای رسای شعرهايش کوچک است چون شمس با واژگان، بازی نمی‌کند. به کلمات، (زبان‌آگاهی) می‌بخشد که بافتارش پيام‌آور باشند و واقعيت‌ها و حقيقت‌های بی‌نمودِ زندگی را با نقشِ پوياترين عنصر طبيعت، يعنی (انسان)، نمودار کنند و به ذهنيت نقد و بررسی بيافزايند.
زبان شمس لنگرودی، در کمال سادگی، منشورهای معنایی می‌گشايد و بی‌چالش و پيچيدگی، بغچه‌های هرمنوتيک باز می‌کند، خسته کننده نيست و نظر بر نوستالژی تاريخ و فرهنگ و باورداشت‌ها دارد و در حد تشبيهِ ساده باقی نمی‌ماند.
در کاربردهای متفاوت زبان، پديدارشناسانه، عينيات را در شئی‌وارگیِ پديده‌ها، مورد بررسی قرار می‌دهد و از گسست‌های مخرب، پرهيز دارد، تا به جهانِ تخيّل، در آغوش (دگرمعناها) بپردازد و حالت بی‌بندوباری‌های گسست‌محور و معنازدگی را، از تماميت شعر بزدايد و ذهن را از لذت سرشار مفاهيم برخوردار سازد. در اين راستا، طبيعی‌ست که رويکرد غنایی نداشته باشد و لطافت زبان را به سمت نمودارهای هستی‌شناسانه رهنمون کند.
با اين کليدهای برشمرده، (زبان‌اگاهی‌دادن)های محمد شمس را در واژه‌های دو شعر زير از (همان دفتر) (صص 32-33) می‌گشايم:

از من نپرس چرا دوستت دارم
تو همچون شعري
که هرچه دروغ می‌گویی، زيباتر می‌شوی!
از من نپرس از چه تو را می‌ستايم
بتی از سنگی
سرد چون بلور
بطالت روزی تابستانی بر دريا
از من نپرس از تو چرا ناگزيرم
ای خون!
دقايق آخر!
مريمِ بی‌شوی!
عيسای نازاده‌ صليب‌شده را
در آغوش‌ات بگير!

شعر، با بيان تصويری‌اش، از نوع روايی و عامه‌پسند نيست، امر تخييل، با (آيرونیِ ) ملايمی، دگربافته‌شده و تودرتويیِ معنا را در ساختار حلقوی به هم می‌دوزد. تصويرهای تشبيهی و کنايۀ پايانی، در حد تشبيه گزاره و تعليم و هشدار، حضور ندارند.
توجهات، از دامنۀ مغايرگونگیِ معنا، جاری‌ست و لذت بازيافته از انسجام و اقتصاد واژه‌ها آفريده می‌شود.
شاعر اين مجموعه، با قلم‌نشانیِ برترين ويژگی‌ها و عناصر شعری، در هستۀ مرکزیِ شعر، و پديده‌های جانبی، قله‌نشينی‌اش را آن‌چنان تثبيت کرد که با گذشت زمان، هنوز طلايه‌دار کشش‌مندی‌های عاشقانۀ (زبان و زمان‌محور) است.
به پاس بينش فرانگرِ شمس لنگرودی، با آفرينه‌ای از همان کتاب ياد شده، (ص 20)، ستايش‌اش می‌کنم:

برای ستايش تو
همين کلمات روزمره کافی‌ست
همين‌که کجا می‌روی دلتنگم
براي ستايش تو
همين گِل و سنگ‌ريزه کافی‌ست-
تا از تو بتی بسازم.

#محسن_آریاپاد

https://t.me/NeveshtayRozamad
1.5K views10:22
باز کردن / نظر دهید
2022-11-18 13:22:42 #مجله_ادبی_هنری_روزآمد

#شش

شعر (صص 59-60) در زیر نگریسته می‌شود:

آسان است براي من
که خيابان‌ها را تا کنم
و در چمدانی بگذارم
که صدای باران را به جز تو کسی نشنود
آسان است
به درخت انار بگويم
انارش را خود به خانۀ من آورَد
آسان است
آفتاب را سه شبانه روز بی‌آب و دانه رها کنم
و روزِ ضعيف‌شده را ببينم
که عصازنان از آسمان خزر بالا می‌رود
آسان است يک چهچۀ گنجشک را ببافم
و پيراهنِ خواب‌ات کنم
آسان است برای من
که به شهابِ نوميد فرمان دهم که به نقطۀ اول‌اش برگردد
برای من آسان است
به نرمیِ آب‌ها سخن بگويم و دل صخره را بشکافم
آسان است ناممکن‌ها را ممکن شوم
و زمين، در گوش‌ام بگويد: بس کن رفيق!
اما
آسان نيست معنیِ مرگ را بدانم
وقتی تو به زندگی آری گفته‌ای!...

طبيعت‌گراییِ شاعر در اين آفرينه، از نوع گزارشگریِ (ناتورآليستی) نيست. (بازنماییِ تصويرِ) اين شعر، از روابط علّی، ساختِ ذهنی، نه تنها به ابزار و ميانجی‌های شناختی‌اش می‌پردازد، بلکه شباهت‌ها و ساير قواعدِ (زيبایی‌شناختی) را هم مدنظر دارد و به آن، وجاهتِ نگرش در روند همپوشانیِ زمانی- مکانیِ روشمند مي‌دهد، که تصاوير، فراتر از اصول (قاعده‌گراییِ) نظام‌هاي نمادين و ساخت زبان‌گونه، از نوع تأملات «نلسون گودمن» نگريسته شود ضمن اين که نقش‌آفرين وجوه و ويژگی‌های نحوی و معناشناختی باشند.

#محسن_آریاپاد


https://t.me/NeveshtayRozamad
931 views10:22
باز کردن / نظر دهید
2022-11-18 13:22:23 #مجله_ادبی_هنری_روزآمد

#پنج

تجميع همۀ اين ويژگی‌های‌های جامعه‌مدار، به او پذيره و کاريزمايی داده که دوستداران فراونی داشته باشد.
به نمونه، شعر (صص 80-79) کتاب (53 ترانۀ عاشقانه) را زير چشم می‌آورم:
هیچ‌ چیز با تو شروع نشد
همه چیز با تو تمام می‌شود
کوهستان‌هایت که قیام کرده‌اند تا آمدن‌ات را
پيش از همگان ببينند
اقيانوس‌ها
که کف بر لب می‌غرند وُ
به جويبار تو راهی ندارند
باد و هوا که در انديشه‌اند
چرا انسان نيستند
تا با تو سخن بگويند
و تو، سوسن خاموش!
همه چيزت را در ظرفی گذاشته به من داده‌ای
تا بين واژگان گرسنه قسمت کنم
هيچ چيز با تو شروع نشد
همه چيز با تو تمام می‌شود
جز نام‌ام...
آن‌چه که زير نام و اعتبار واژۀ (شعر)، به چاپ می‌رسد هديۀ انديشۀ شاعر به مخاطب است و مخاطب هم مختار به تحليل تأثير به‌جا‌مانده از دريافت خوانش خود و نقدنگاری‌ست.
نقد و نگر در هستیِ شعر، پديدۀ غايبی‌ست که با باشندگی سه عنصر (1- شاعر 2- شيئيت شعر 3- تجميع دريافت‌های مخاطب)، حضور می‌يابد.
دريافت‌ها و تأثيرهای گوناگون مخاطبان، می‌تواند حضور نقد را بر يک آفرينه، در گونه‌های متفاوت، موجوديت دهد و به جانِ شعر، ارزش افزوده ببخشد. نگره‌ای کوتاه‌، بر شعر درج‌شده، در پی، نگاشته می‌شود.
لذت خوانش‌‌ام بر این شعر درک‌مند، هر بار بيش از پيش، در غنامندیِ  واژه‌های پيوستارش، معناگستري می‌کند تا حدی که بنويسم؛ قابليت تأثيرگذاری‌اش، با پردازش‌گریِ اختصاصی و کشش‌مندی‌هایی را که به سفيدخوانیِ ذهنيت‌ام می‌فرستد؛ اين گمان را می‌آفريند که با سازواره‌های تبيين شده در اين شعر، بهتر و بيشتر می‌توان از تفکر و دقت جمال‌شناسانۀ (پراگماتيسم ديویی)، بهروه‌ور شد چون تمرکز انديشه‌ بر (پراگماتيسم)، آگرانديسمانِ ويژگی‌های دو عنصر (موجود زنده) و (طبيعت) است که با هم تعامل حياتیِ تنگاتنگی دارند تا با جامعيت استدلال، قابليت‌های پنهان رويکرد در (اصالت عمل) را بنمايانند.
ظرفيت نگاه محمد شمس در اين شعر، بر (مقام انسان) و جايگاه (طبيعت)، نمودبخشیِ استواری از آراءِ (پراگماتيسم «ديویی») است و گنجايش معناپراکنی‌اش با شاخصه‌های (طبيعت‌گراییِ) غيرِ سنتی و اندام‌وارگیِ برخوردار از آرايه‌های نوين خيال، در شعاع زوايا و حواشیِ پديده‌های مورد تشبيه و استعاره‌های مدرن، ساخت‌واره‌ای پديدارشناسانه را پی ريخت، تا در هيات بند پايانی‌اش، سرشار از دلبندی و زايش فرصتِ (درخود فرود آمدنِ )امر تخيیل را به اوج برساند و پديدۀ انسان، که معنادهنده‌ترين شناسۀ طبيعت است؛ بهايی ارجمند و شانی شاهنده بیابد و نشان دهد که شاعرش، توان‌مندتر از آن‌ست که در حافظه‌‌ی جامعۀ فرهنگی- ادبی ايران، ستوده نشود. در شناخت‌شناسی شعر شمس، بايد به گنجايش واژه‌ها و جمله‌ها و عبارت‌ها و خوشۀ کلام، نشانه‌شناسانه توجه داشت که از (نمودها)ها و (وانمود)های منسجم در صورت، جاری‌ست و تکاپوی انسان را در تفاوتِ تبديل آرزو به واقعيت، می‌سرايد و پيشينۀ اميدآفرين عشق را ثبت می‌کند.
معنای تأويلیِ ناشی از استعارۀ باريک‌بينانه از واژۀ ترکيبیِ (سوسن خاموش)، فقط در يک بُعد از ابعاد تعبيرش، می‌تواند اشاره به نماد (سوسن چلچلراغ) داماش گيلان باشد که کرانه برداشت را در چندسويگیِ معنا، با کنايۀ (آيرونيک)، تا وجه واقعیِ (فاعل شناسا) شناور سازد و به پردازش تشبيه، وجاهت زادبوم‌نگری بدهد که در صبغۀ برازندگیِ جغرافيايی، ملکه تشبيه شود و در لطيف‌ترين استعاره به قصد گفتمانِ سوبژکتيو (درون‌گرا) و تمرکز در استقلال زبان و اختصارگونگیِ متن، بدون آرمان‌خواهی و اعتراض، به زبان همگرا با انسان روز، به شعر بدل گردد

#محسن_آریاپاد

https://t.me/NeveshtayRozamad
768 views10:22
باز کردن / نظر دهید
2022-11-18 13:22:09 #مجله_ادبی_هنری_روزآمد

#چهار

ارزش نگرۀ «ديویی» به اين است که تأکيد دارد، نمی‌توان تجربۀ انسان يا کارکرد و تعامل نيروی انسانی را با طبيعت، در امر (زيبایی‌شناسی) ناديده گرفت. در اصول، کار شاعر اين نيست که به گونه‌‌ای بایسته، بر اساس يک مانيفست، يا بيانيه‌های سازگار با ذهنيت‌اش، بسرايد. اين مهم از وظايف منتقدست که در بررسی‌های کارشناسانه تشخيص دهد که گرايش شاعر در يک آفرينه، متمايل به کدام يک از مکاتب فلسفی- ادبی است.
آفرينه‌‌های محمد شمس و خودِ شمس مستقل‌اند و از دیدگاه این‌ نگارنده، تابعيتی از هيچ مکتب فلسفی ندارند. آگاهي شمس از کاربست‌هاي بهينۀ زبان در غنامندیِ واژه‌های شعرش، با متفاوت‌نگاري، بهره‌ور به برجستگی‌هایی است که نيازی به وابستگیِ هيچ مانيفست تحليلی، يا پساتحليلی را ندارد اين هنرمند پويا در چند جایگاه، به عنوان (شاعر، منتقد، تاريخ‌نگار ادبی، نويسنده، پژوهشگر ادبي، بازيگر تأتر و سينما، خواننده)، حضور دارد و کاملاً آگاه است که در شرايط گوناگون زمانه، نبايد در هيچ مقطعی از نگرش، اهميت استقلال خود را در هر يک از هنرهای متنوع يادشده، فراموش کند.
کارنامۀ هنری شمس، نشان می‌دهد که به فرمان حس و ادراک‌اش، می‌سرايد، می‌نويسد، می‌خواند، نقد می‌کند. کاراییِ شمس در سرايش و فعاليت در حوزۀ سينما، افتخارآفرينی‌های جهانی دارد و به انگيزۀ شورِ همين حضورهای متنوعِ فرهنگی، هنری، پژوهشی‌ست که با قشر انتلکتوئل جوامع و دانشگاه‌های ايران و جهان ارتباط فرهنگی، هنری برقرار کرده و به درستی آگاه است که وابستگي به جريان و جنبش و مکتب‌های قديم و جديد، دستاويزی نيست که بتواند عيار سرايش شاعر را ارتقا دهد و یا بکاهد.
از نيکوترين ويژگی و رفتار اجتماعیِ شمس اين است که مدح و قدح فرد يا گروه را جدی نمی‌گيرد. از احساس و دغدغه‌های اجتماعی‌اش عدول نمی‌کند. آفرينه‌های ناشی از انديشه‌اش را به صرف تصورِ انگ خوردنِ احتمالی، از بهره‌مندیِ انتشار محروم نمی‌نمايد.
سروده‌هايش، فقط تابعيت احساس و قوام انديشه‌اش را می‌پذيرند. در راستای همين ويژگي‌ها، توانست، هويت شعر و تشخص ِآفرينه‌هايش را از هر نوع اتهام ِ رايج امروزی، مصون و مستقل نگهدارد.

#محسن_آریاپاد

https://t.me/NeveshtayRozamad
716 views10:22
باز کردن / نظر دهید
2022-11-18 13:21:27 #مجله_ادبی_هنری_روزآمد

#سه

پیش‌داوری‌های (زيبایی‌شناسیِ فلسفی) در روند اشاعه‌اش، از سده‌های ميانه گذشت و به تأملات «امانوئل کانت» رسيد عليرغم باور اين فيلسوف، مبنی بر اين که درک زيبایی‌شناسی در قلمرو قوۀ فاهمه و تصورات، ممکن نيست؛ و به حوزۀ احکام شناخت، متعلق است؛ حکم نظام‌مندیِ فلسفی، او را به طرح اين پرسش، پيش‌گام کرد که آيا آزمون منتقدانۀ احساس لذت در انسان می‌تواند نقش شاخۀ ميانجیِ فلسفه را در پيوند بين دو حضور فلسفیِ (نظری) و (عملی)، تثبيت نمايد؟ و نوع سوم فلسفه را بنيان گذارد؟! دريافت‌های پسينِ «کانت» از پرسش ياد شده، او را در بستر بينش‌ها، به نوشتن کتاب (نقد قوۀ حکم) ارتقا داد و فصل آغازين آن را در باب تحليل (امر زيبا)، در وجهِ بررسیِ جالبی از دريافت قوۀ ذوق در مقولۀ (آن‌چه که براي اطلاق لفظ زيبا، به شئی، نيازمندست)؛ نگاشت و به شناختِ (شئی زيبا) محدود به اين مهم که نشان دهد چه چيز ی لازم است تا شئی‌ای، زيبا ناميده شود؛ پراخت و بر بايستگی‌اش، تأکيد نمود.
در بحث (زيبايی‌شناختیِ ) نظام‌مندِ «کانت»، پديده‌های (متافيزيک)، (اخلاق) و (معرفت‌شناسی)، از عنوان‌ها و مفاهيم اساسی‌اند.
در فرابينی‌های «هگل»، سير تحول و تکامل، (ذهنِ انسان) است که اساس (زيبایی‌شناسیِ ) هنر را پايه می‌ريزد تا هستی هر يک از آن‌ها، جهانی به روی ما بگشايد.
«نيچه»، به (زيبایی‌شناسیِ کمال‌يافته) در اعتلای هنر، اهميت داد و در دفاع از نگره‌هايش، در اين باره نوشت: مدرنيته، دوران تجربه و انحلال است، دورانی که در آن، انسان در وجود خود ميراثی از ريشه‌های گوناگون را به ارث برده است. يعنی از تضاد و تقابل گرفته تا همۀ تمايلات و معيارهای ارزشی و ضد ارزشی که با يکديگر در نزاع‌اند و در نهايت بر اين باور تأکيد دارد که تنها (پديدۀ هنری يا زيبايی‌شناختي)، مي‌تواند (هستیِ برتری‌زدايی‌شده) را برای بشر تحمل‌پذير کند.
به دنبال همين تأکيد «نيچه» در بحث (زيبايی‌شناسی)، تاکنون هيچ کتاب يا مقاله‌ای را نمی‌توان يافت که از ديدگاه استدلال و نيروی نفوذ و جامعيت مطلب، با کتاب (هنر به مثابه تجربه)، اثر «جان ديويی» قابل مقايسه باشد (زيباي‌شناسی پراگماتيستیِ ديویی)، منتقدانی هم دارد اما از سه دهۀ گذشته تاکنون به نگره‌های «ديويی» به خاطر اين که به اصول (طبيعت‌گراییِ ) غيرتحليلی استوار است؛ از پايه‌مندترين نوع (زيبایی‌شناسی) محسوب می‌شود اصولاً زيبایی‌شناسی، حاصل همزيستی و پيوندخوردگیِ انسان با پديده‌های پيرامون اوست که همان اجزای طبيعت‌اند.

#محسن_آریاپاد


https://t.me/NeveshtayRozamad
762 views10:21
باز کردن / نظر دهید
2022-11-18 13:21:13 #مجله_ادبی_هنری_روزآمد

#دو

برجسته‌ترين هنر این شاعر نوآور، در هر يک از مجموعه‌های نام برده، گهواره‌جنبانیِ زبان در گسترۀ شعر بود که عطرِ تازگی به همراه داشت و به پرسش‌های مربوط به آسيب‌رسانیِ زبان در مشیِ گسست‌وارگی و پيچيده‌گويی و معناگريزی‌های ناشيانه، پاسخ‌نامۀ آرامش می‌بخشید و آغازی بود که رسانا می‌کرد: پيام‌های متفاوتِ تجربه‌گرايانه‌ای از کاربرد زبان و انديشه‌اش در راه است و خلاصه‌ آن‌چه که انتظار می‌رفت، تحقق يافت.
در بهار 1384، بهاری‌تر شدم هنگامی که مجموعۀ درنگ‌آفرين و حس‌برانگيز (53 ترانۀ عاشقانه) در ساخت‌واره‌ا‌ی متفاوت از نوع به‌ظاهر غير پيچيده در کلام، حاویِ سروده‌های سال 1382، که به شادمانی 53 سالگیِ شاعرش، در نيمۀ اول 1383 نشر يافته و در زمستان همان سال، تجديد چاپ شد و در ارديبهشت 1384، با امضای شاعر انديشمندش به دست‌ام رسيد.
رسای اين مجموعۀ پردازش‌گر و تأثيرگذار، آن قدر شايانِ تأمل بود که به محض دريافت، حوصله‌ام داد تا در همان روز، پس‌ از دوبار خواندن، کتاب را، به قفسۀ کتابخانه‌ام رها نکنم و تا مدت‌ها در کنار چند مجموعۀ دلخواه‌ام، به منظور بازنگری‌های نيرويابیِ روزانه بر ميز مطالعه‌ام، حضور داشته باشد.
کشش‌مندی‌های خجسته و برجستۀ اين کتاب در هر یک از شعرها، می‌تواند به حساب اعتبار گسترۀ مصور بودنِ (روايت‌شناسیِ) شاعرش، در شُکوه فرارویِ خيال داير بر بازدهی‌های (هرمسیِ ) شعرها گذاشته شود که از (عين)های پنهان ناشی از تخيیل‌های جاری در بطن پويای متن، دايرۀ تأويل می‌گشايند و ندای دل‌برخاسته از خواهندگیِ مخاطبان‌اش را در بلندای تأثير، بازتاب می‌دهند و در ذهن نگارندۀ اين سطور، اين دقت را پديد می‌آورند که بنويسد: [چقدر شايسته و رسا، سازوارۀ شعرهای اين مجموعه، با اصول و مدلولِ رهنمودِ فلسفۀ (پراگماتيسم «ديویی»)، همخوانی دارند]
با اين پيش‌سخن، پيرامون زيبایی‌شناسیِ سازگار با ميراث «ديويی»، در بن‌مايۀ تراويده‌های عاشقانۀ محمد شمس، که هنوز موجه بر سکوی اعتبار ايستاده‌اند و اعلاميه‌های پايايی منتشر می‌کنند، توان قلم را بر صفحه، می‌آزمايم:
هر آفرينۀ هنری، حاصل دانش و بينش زيبایی‌شناسانۀ آفرينندۀ آن است.
حس زيبایی‌شناختی، مجموعۀ آموخته‌هایی‌ست که از جوشش کنش‌های دريافتی هنرمند در تعامل با ويژگی‌های شناخت‌نامه‌ایِ همزيستگان و هنرمندانِ هم‌راستايش، نشأت می‌گيرد و به بار می‌نشيند. تأمل بر مقولۀ (زيبایی‌شناسی) در هنر، بيش از دو هزار سال، پيشينه دارد و از رساله‌های فيلسوفان پيش از ميلاد مسيح شناسه‌مندست.
ژرف‌نگری‌های دوره‌ای، برداشت‌گونه‌های کلاسيکِ اين رويکرد را به گرايش‌های مدرن (زيبایی‌شناسی فلسفی) رهنمود نمود و نشان داد که بر خلاف باور برخی از فيلسوفانِ تحليلی، (فلسفه)، می‌تواند نگری ريشه‌مند از دريچۀ (زيبایی‌شناسی)، بر هنر داشته باشد.

#محسن_آریاپاد

https://t.me/NeveshtayRozamad
805 views10:21
باز کردن / نظر دهید
2022-11-18 13:20:58 #مجله_ادبی_هنری_روزآمد


#یک

نمودبخشیِ زبان و انديشۀ "محمدشمس‌لنگرودی"
بر (پراگماتيسمِ "ديویی")
با (53 ترانۀ عاشقانه)
از کتاب (در ستایش زندگی)

منتقد: محسن آریاپاد

شگونِ اسفند 1355 خورشيدی با خوانشِ نمونه‌هایی از تراوش انديشۀ نويدبخشِ محمد شمس لنگرودی در کتاب (رفتار تشنگي)، نوروزم را با فرصت دوباره‌خوانی‌اش، شادمانه‌تر نمود.
نخستين کتاب شعر چاپ شده‌اش بود که همانند جامی با محتوای زلال از من رفع تشنگی کرد.
در آن سال‌ها که در کش و قوس صدور انبوهِ نوشته‌های گسست‌مند ناشی از تنش‌های بی‌مهار زمانه، با برداشت‌های نابهينۀ برخی از عناصر قصدمند و تخریب‌گرِ زبان، هستیِ شعر، زير پرچم (آوانگارديسم)، تا حد افول، به کجراهه می‌رفت، باشندگیِ محمد شمس لنگرودی، با عرضۀ کتاب (رفتار تشنگی)، روشی هدف‌مند و دلگرم‌کننده داشت و به ساکنانِ (زيست جهانِ) مشترک‌اش، اين نويد را می‌داد که می‌تواند با رويکرد متفاوت‌اش، بنيان‌گذار روّيه‌ای تازه در سرايش باشد و در رهابخشیِ شعر از کليشه‌شدن در انواع بيانيه‌های ناسازگار با فرهنگ و ادب فارسی، گام مؤثر بردارد.
اما آن‌چه که موجب ايستاییِ موقت اين انتظار شد، سکوت هشت سالۀ محمد شمس، همپای آرزوی خِردِ جمعیِ جامعۀ شعرپذيرِ ايرانی بود که همگرايیِ جهت دادن، به مخاطبان نوگرا را تجربه می‌کرد، با هدفی که چشم به‌راهانِ شعرهای متفاوت و مؤثر، با آفرينه‌های مبتنی بر اصول زيبايی‌شناختیِ شعر، در گونه‌های پی‌مند، به رضايت نسبی و متعادل برسند.
در دهۀ 60 خورشيدی، آثار اين شاعر نوآور، با تسلسل زير، به جامعۀ بزرگ و مشکل‌پسند ادبی، خاصه، خواستاران شعر مدرن معنامند، عرضه شد:
1- در مهتابیِ دنيا، 1363
2- خاکستر و بانو، 1365
3- جشن ناپيدا، 1367
4- قصيدۀ لبخند چاک‌چاک، 1369
5- نت‌هایی برای بلبل چوبی، 1369
هر يک از آفرینه‌های يادشده، سبدی پربار بود از بينشِ شاعریِ محمد شمس لنگرودی در بهگزينی و انتشار سروده‌هايش که بهره‌وریِ آن‌ها را می‌توان در ترازوی عيارِ شاعری، جدا از دغدغۀ ارج‌مند تاريخ‌پژوهیِ ادبی‌اش، در چهار جلد کتاب (تاريخ تحليلی شعر نو ايران)، سنجيد.

#محسن_آریاپاد

https://t.me/NeveshtayRozamad
979 views10:20
باز کردن / نظر دهید
2022-11-18 13:20:43
#مجله_ادبی_هنری_روزآمد
درآمد:
مجموعه‌ی "در ستایش زندگی"
ویژه‌نامه‌ی بزرگ‌داشتِ شاعر نامدار "محمد شمس لنگرودی" است که با مشخصات (۳۰۴صفحه، جلد سخت، سال ۱۳۹۷، مشتمل بر ۵۶ آفرینه‌ی قابل تامل از ادیبان، شاعران، منتقدان، تحلیل‌گران، ادب‌پژوهان، و هنرمندان تجسمی و کاریکاتور)
به کوشش "محسن آریاپاد" به چاپ رسیده و در مراسم یادشده در پژوهشکده گیلان‌شناسی دانشگاه گیلان، با حضور آن شاعر محبوب و افتخار‌آفرین و جمع کثیری از اهالیِ قلم و اندیشه و فرهنگ و ادب و پژوهش و صاحب‌نامانِ انواع هنر، رونمایی شد.
نگاشته‌ی زیر، از مقاله‌های مندرج در آن، به شرح زیر، نشر می‌گردد.

https://t.me/NeveshtayRozamad
1.2K views10:20
باز کردن / نظر دهید