Get Mystery Box with random crypto!

#پارت_۷۵ _به مردونگی من میگی چروک؟ که خوب جرت نمیده عسل؟ بی ت | شیطان مونث

#پارت_۷۵

_به مردونگی من میگی چروک؟ که خوب جرت نمیده عسل؟
بی توجه به این که آلتش توی باسنم بود خندیدم.
_ضعیف شدی صابر، اعتراف کن، این دودول شل و ولت رو دیگه توم حس نمیکنم.
باسنم رو گرفت و محکم تر توم تلمبه زد،وقتی دید درد ندارم بلند گفت:
_عوضی تو گشاد شدی، اینقدر درت زدم گشاد شدی.
قهقهه زدم و ازش جدا شدم، انگشتم رو توی سوراخ مقعدم فرو کردم و نالیدم.
_اوفف، ببین یه انگشت کاری کرد درد بکشم، مردونگی تو از انگشتمم کوچیک تره.

جلوی چشماش با انگشت خودم رو از پشت کردم که داد زد.
_کیانوش!!!
با تعجب به پسری که اومد داخل زل زدم، شلوار پاش نبود و آلتش کلفتش مقابل صورتم بود.
_جووون، جنده ی جدیدت خیلی هاته بابا، اسمیه!

صابر سیلی به باسنم زد و با صدای بلند گفت:
_جر بده این جنده رو تا به بابات نگه پلاسیده.
وای، با این جر میخوردم نیشخندی زد و پشتم رفت.
_نه صابر غلط کردم ولم کن، این خیلی کلفته.
ولی یک هو رفت توم، جیغ بلندی کشیدم و به خون ریخته شده روی تخت زل زدم که ضربه ی دیگه ای بهم زد و...
https://t.me/joinchat/wM8fGZNCU6E3NDg0
عسل دختر پرورشگاهی که از طریق دادن به پیرمردا پول زندگیش رو درمیاره ولی گیر پدر و پسری میوفته که