Get Mystery Box with random crypto!

رمان هات #عذاب +تو چرا اینقدر #هاتی دختر؟؟؟ توقع این حرف ر | شیطان مونث

رمان هات #عذاب
+تو چرا اینقدر #هاتی دختر؟؟؟
توقع این حرف رو ازش نداشتم،ناخواسته دستم از دورش #شل شد و گفتم:
+بس نیست استاد...
#خمار گفت:
+نه، تازه #اولشه...
لبخند زورکی زدم و گفتم:
+استاد همه دارن نگامون میکنن،فردا پس فرداس که توی دانشگاه انگشت نمای همه بشیم...
خواستم سرمو عقب ببرم که دستشو پشت سرم گذاشت و نزاشت عقب برم.
_میدونی این #مهمونی بدرد تو نمی‌خوره؟
چیزی نگفتم،نگاهش روی اجزای صورتم چرخید و روی لبم متوقف شد.
آب دهنمو قورت دادم و گفتم:
_استاد بریم؟
با قاطعیت نه ای گفت.
سریع لبشو روی #لبم گذاشت،مثل #برق گرفته‌ها نفس داخل سینه ام حبس شد.
نگاهی به دور و بر انداختم ولی نگین نبود.
حتی اون آرش الاغم نبود...
نفهمیدم چی شد ک یهو به خودم اومدم در اتاقی رو باز کرد و منو انداخت روی #تخت و شروع ب در اوردن و جر دادن لباساش کرد...
توی یه لحظه همه لباسای منو جر داد و بی توجه به جیغ ها و #ناله های من شروع ب خوردن لبام کرد و مدام #بوسه میزد و پایین تر میومد گردنم سینه هام شکمم مکثی کرد و زبونش رو آورد بیرون و #لیسی روی شکمم زد تا ..

بدو الان فیلتر میشه ها دوباره نگید لینکش کو ک ممنوع شده
°|| https://t.me/joinchat/TYXwMQTuP9GVCZoo ||°