-واسه یهراندِ دیگه جون داری!؟ با استرس بهش خیره میشوم. ا | شیطان مونث
-واسه یهراندِ دیگه جون داری!؟
با استرس بهش خیره میشوم. این مرد از جانِ من چه میخواهد!؟
-نمیکشم دیگه هومان.. ولم کن! عین بختک افتادی روم!
گوشهی لبش چین میخورد. چشمهای عسلیرنگش بعد از هر آرام شدن، روشنتر میشوند. روم خیمه زده و دستهاش را دو طرف سرم میگذارد. صورتش را روی صورتم خم کرده و خمار، پچ میزند:
-هوم.. ولی نالههات تو دور قبلی چیز دیگهای می گفت، عروسک!
از #خجالت سرخ میشوم! چطور میتواند اینطور #بیپروا حرف بزند!؟
سرم را در #گردنم فرو کرده و ازش رو می گیرم. دارد زیر نگاه آتشینش، ذوبم میکند!
لمس دستانش را روی #گونهام حس میکنم و نفسهای #داغش که به پوست صورتم میخورند. لبش را روی لبم سر داده و آرام، پچ میزند:
-نگفتم از من رو نگیر، رویا؟ نگفتم بدم میاد نگام نکنی؟
چشمهام را از زورِ خجالت، میبندم!
حرصی میشود. نفس تندی کشیده و لبش را روی لبم به حرکت در میاورد. نمیبوسد! لیکن خوب بلد است که چطور، حسهای خفتهی زنانهام را بیدار کند!
دستانش را روی #تنم سر داده و با لمس #پیرسینگ روی #نافم، #پوزخند کوتاهی زده و میگوید:
-بدنت بازم #داغ کرده، رویا خانم.. خوشگل خانم! زبونت یجور دیگه میچرخه؛ ولی من زبون بدنتو خوب بلدم، خوشگل خانم...
و #بوسههاش را از روی #لبم، روی #گردنم سر داده و پایین میرود.
با شنیدن #نالهی کوتاهی که از دهانم خارج میشود....
https://t.me/joinchat/AVpM7zQ7QGFiNmI0 https://t.me/joinchat/AVpM7zQ7QGFiNmI0 https://t.me/joinchat/AVpM7zQ7QGFiNmI0
هومان امیری
دکتر متخصصی که عشقش اشتباها ازش انتقام میگیره !
با احساسِ پاکُ خالصی که به رویا داشته مورد سوء استفاده قرار میگیره و انتقامِ ناحقی ازش گرفته میشه !
اما این عشقِ مقدس آیا سرانجامی داره ؟