Get Mystery Box with random crypto!

با خجالت وارد اتاق شدمو به گفته منشی لباسامو درآوردم و روی تخت | شیطان مونث

با خجالت وارد اتاق شدمو به گفته منشی لباسامو درآوردم و روی تخت مخصوص دراز کشیدم و #پاهامو دو طرف دسته های صندلی گزاشتم..

امروز به خاطر دل درد جزیی که داشتم به اصرار امیرعلی پیش متخصص زنان اومدیم..
شخصی اومد بی حرف پاهام رو با #دستبندای چرم به دو طرف بست و همین کارم با دستام انجام داد..
متعجب ازین رفتارش خواستم چیزی بگم که شخصی وارد اتاقک شد و پشت به من سمت وسایل کنار میز رفت..

آب دهنمو از #استرس و خجالت زیاد قورت دادم..
چقدر از پشت شبیه امیر علی بود اما ماسک جلوی دهنش نمیزاست تا ببینم این مرد چهار شونه و قد بلند کیه..

بالاخره برگشت و دقیق بین پام روی صندلی نشست و #چراغ رو روشن کرد..

یه لحظه سرشو بالا آورد و چشمای سیاه شبش قفل چشمام شد..

فکر کردم اشتباه متوجه شدم، با بهت لب زدم :
ــ امیــ...ر علــی

انگار وقتی فهمید که شناختمش ماسکشو برداشت..
اول هنگ نکاهش کردم..
به خودم اومدم و با شوک جیغ خفیفی کشیدم و ایندفعه پر از #خشم داد زدم :
ــ اینجا چه خبـ...
ــ آهـــه، لعنتــی..


با برخورد زبون داغش روی تنم یه لحظه ذهنم قفل کردو اون به خوبی ازین فرصت استفاده کرد و محکم تر شروع کرد به مکیدن...

#چشمامو ازین همه اتفاقای عجیب بسته بودم و سعی کردم بتونم تمرکز کنم که داره چه بلایی سرم میاد..
با صدای باز شدن سگگ کمربند ازون حالت #خلسه درومدم و اشکایی که نمیدوستم کی از چشمام سرازیر شده نالیدم:
ــ نه نه تو اینکارو با من نمیکنی..خواهش میکنم امیـــــر
ــ امیر من بهت اعتماد کرده بودم خواهــ... آخخخخ


امیـــرعلی***

باورم نمیشد انقدر به طرز فجیعی تحریک شده باشم..
امروز به پیشنهاد آرش پزشک مخصوصم تصمیم گرفتیم که این ریسکو با زندگیم بکنم و راه درمانم رو اینجوری پیش ببرم حتی شده به زور..

بلند شدمو بدون توجه به التماسای #ماهور بی طاقت یه ضرب واردش کردم که آخ دردناکش بلند شد و چشماشو از درد بست..
از زور #فشار و لذت زیاد چشمام خمار شدو نگاهی به بدن هوس انگیزش کردم که چطور تموم وجودمو توی خودش بلعیده بود..
انقدر وسوسه کننده انگار داشتن شیره وجودمو میمکیدن..

آروم ازش بیرون کشیدم و خیره به چشمای بی روحش با صدای #دورگه شده لب زدم :
+ بالاخره مال خودم شدی.......

https://t.me/joinchat/GNjUhmumYa4xOGI0

امیرعلی تنها پسر خاندان کیانی مشکل دیرانزالی و تمایل نداشتن به رابطه داره حتی نامزدش سر همین قضیه ازش دلخوره چون فکر میکنه امیرعلی بهش میل نداره،تا اینکه احساس میکنه این حس اذیت کننده با دیدن ماهور ک همکلاسیش و یه دختر دوست داشتنی و شیطون از یه خانواده ی بی نهایت پدرسالار افراطی هست،رفع میشه..
با اینحال امیرعلی به پیشنهاد دکترش باید وارد همچین رابطه ای میشد تا مشکلش رو پشت سر بزاره پس با نقشه ای که میکشه.....

https://t.me/joinchat/GNjUhmumYa4xOGI0

تو مطب بهش تعرض میکنه و برای اینکه ماهورو معتاد خودش کنه اونو میدزده و توی خونش زندانی میکنه و هر شب...