Get Mystery Box with random crypto!

#حــصــار_آغوشــت 1 برهنه روی تخت دراز کشیده بودم و منتظر ب | شیطان مونث

#حــصــار_آغوشــت 1

برهنه روی تخت دراز کشیده بودم و منتظر بودم تا مهرزاد از حمام بیاد بیرون.دلم میخواست بعد از مدت ها با عشقم، یکی بشم.تو همین فکرا بودم تا سر چرخوندم مهرزاد رو دیدم با یه حوله دور کمرش. گیج وایساده بود و به بدن برهنه من زل زده بود.
به خودش که اومد با حرص لب زد :باز شروع نکن تمنا.
لبمو گاز گرفتم و با چشمای خمار و صدایی بم که از حالم خبر میداد گفتم :خب دلم برای شوهرم تنگ شده حق نداری خودتو از من دریغ کنی!
عصبی چنگی به موهاش زد و گفت :برات سمه میفهمی چی میگم یا خودتو زدی به اون راه؟
منم مثل خودش عصبی گفتم :تو برای من شفای هر دردی مهرزاد چرا اینو نمیفهمی؟ داری خودت رو ازم دریغ میکنی و نمیدونی قلبم از این فاصله روزی هزار تکه میشه لعنتی، تروخدا تموم کن این فاصله رو‌!اخه نامرد تو چطور میتونی انقدر عشقتو نادیده بگیری؟
مهرزاد با حرص به سمتم خیز برداشت و عصبی روم خیمه زد.نگاه داغشو میخ چشمای پر از اشکم کرد.با ناراحتی که مشهود بود گفت :من از خدامه با عشقم به اوج برسم، از خدامه هرشب و هر روز تنتو فتح کنم، اما...
نذاشتم حرفشو ادامه بده، لبامو روی لباش قرار دادم و دستمو توی موهاش فرو بردم.به ثانیه نکشید که مهرزاد شروع به همراهی کرد......
https://t.me/joinchat/WTXef-YO4Tm0xG2I
https://t.me/joinchat/WTXef-YO4Tm0xG2I
تمنا دختری که مشکل قلبی داره مرگش نزدیکه برا شوهرش زن میگیره اما بطور معجزه اسایی مشکلش حل میشه و اون میمونه و هوویی باسم سارا که . ...